گنجور

 
صفایی جندقی

افراشت علم در صف گردون شه ماتم

در ماه محرم

آورد شبیخون سوی دل ها سپه غم

در ماه محرم

گیتی ز شفق خنجری آورد برون باز

خون ریز و درون تاز

بگذاشته نامش به غلط ماه محرم

در ماه محرم

برچید بساط فرح از ساحت دنیا

چه پست و چه بالا

بر داشت نشاط فرح از دوده ی آدم

در ماه محرم

پوشید ز نو ثوب سیه در بر افلاک

زد جیب سکون چاک

وافشاند دگر خاک عزا بر سر عالم

در ماه محرم

از سینه چو مشعل رود این آه پیاپی

جاوید نه تا کی

وز دیده چو اخگر دمد این اشک دمادم

در ماه محرم

در دهر نیابی ز ملایک لب خندان

یک خاطر شادان

در شهر نبینی ز جفا یک دل خرم

در ماه محرم

این خوک منش خرس هوس چرخ دغل باز

گرگ شره انباز

صید سگ و روباه نگر آهوی و ضیغم

در ماه محرم

چون زلف بتان چون دل شوریده ی عشاق

چون خاطر مشتاق

زین تاب و تب احوال جهان آمده درهم

در ماه محرم

این قتل که بودش ز قفا نهب و اسیری

تا سست نگیری

کاسباب غم از شش جهت آورد فراهم

در ماه محرم

خونین بدن افتاده به دشت آل علی آه

زان فرقه ی گمراه

گلگون کفن از خاک دمد کاش سپرغم

در ماه محرم

خود سود سرشکم چه درین ماتم جانکاه

یا فایده ی آه

تنها نه من اینگونه در این بزم، شما هم

در ماه محرم

جیحون نکنم راغ گر از چشم شمرزای

با اشک گرانپای

کانون نکنم باغ اگر ز آه شرر دم

بر رخ همه ایام

درویش و غنی شاه و گدا بنده و آزاد

در ماه محرم

تنظیم عزا را به فغان آمده همدم

پیدا و نهان را

گردون چکد از دیده اگر اشک شفق فام

در ماه محرم

تا حشر در این تعزیه بسیار بود کم

سرگشته و حیران

کانون و شمر ز اشک و نوا ماتمیان را

در ماه محرم

چندان عجبی نیست که جمع آمده با هم

وین شرح غم اندوز

در تیه بلا ماند به وا موسی عمران

در ماه محرم

در نیل عزا بود قبا عیسی مریم

بی هیچ غرامت

دانی چه بود در بر این وقعه ی جانسوز

در ماه محرم

تحریر و بیان تو و من قلزم و شبنم

اسپید و سیاهم

ضنت مکن از گریه که صد بحر کرامت

در ماه محرم

هم وزن برآید به ترازوی تو یک نم

هر چند خطا نیست

منع از دگری می نکند اشکم و آهم

در ماه محرم

این آتش و آبی است که پیدا شده توأم

در ماه محرم

این نظم که نقصان و خطایش ز صفایی است

غم دیده و دل شاد

ور هست ثوابی بود از حضرت مریم

در ماه محرم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode