گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفایی جندقی

اگر باری به باغ از در درآیی

در فردوس بر گلشن گشایی

شبت مه در مقابل رخ برافروخت

نهان شد روز با آن روشنایی

به شب خورشید از آنرو، روی بنهفت

که شرمش آید از بی دست و پایی

به هم چشمیت عبهر دیده بگشود

عجب ثم العجب زین بی حیایی

الا ای سرو با آن چهر و بالا

برو بگذار از سر خودنمایی

در و یاقوت جانان را چه نسبت

به مرجان و گهر در جان فزایی

نه گوهر را بود این آبداری

نه مرجان را بود این شهد خایی

چرا مهر منت در سینه انداخت

نبود این کار اگر کار خدایی

سیه پوشید زلفت از چه گر نیست

به داغ کشته ی عشقت عزایی

بکن چندانکه خواهی سخت رویی

که ناید از صفایی سست رایی

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
باباطاهر

سر راهت نشینم تا بیایی

در شادی به روی ما گشایی

شود روزی بروز مو نشینی

که تا وینی چه سخت بی‌وفائی

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
سوزنی سمرقندی

نصیر دین که چشم پادشائی

نبیند چون تو فرخ کدخدائی

جهان را کدخدائی جز تو نبود

چنان چون نیست جز یزدان خدائی

اگر گویم بهمت آسمانی

[...]

عطار

دلا در راه حق گیر آشنایی

اگر خواهی که یابی روشنایی

چو مست خنب وحدت گشتی ای دل

میندیش آن زمان تا خود کجایی

در افتادی به دریای حقیقت

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۸۲ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه