گنجور

 
صفایی جندقی

زیانت خود چه بود از مهربانی

که کردی با سبک روحان گرانی

به سختی های هجرانت نمودم

ولی می میرم از این سخت جانی

ترا تا دامن از دستم رها شد

نگستردم بساط کامرانی

ز خاکم بوی غم خواهی شنیدن

چو من رحلت کنم زین دار فانی

مرا از دیگران افزون بزن زخم

که در حشرم شناسی زین نشانی

چو سگ های سر کوی تو ای کاش

مرا بودی مقام پاسبانی

ترحم کن بر این پیر گرفتار

که یا رب کام یابی از جوانی

به سودای غمت شادم ولی باز

غمم حاصل بود زین شادمانی

چه خسروها که فرهاد توگشتند

به شور حسنت ای شیرین ثانی

صفایی کردی از عشقش تبرا

مرا انداختی در بدگمانی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode