دریغ و درد کز این لطمه های پنهانی
نهاد کشور دل باز رو به ویرانی
ز دیگران بشنو شرح حال من که مرا
خبر ز خویش نباشد ز فرط حیرانی
چه زخمها که به دل خورد و تن بجاست هنوز
مرا بسی عجب آید از این گران جانی
ببند طره ی دلم باز جو ترا چه گناه
که پرسشی بکنی ز آن غریب زندانی
به چشم کفر ندارم چرا سپاری دل
که این معامله دور است از مسلمانی
خیال وصل تو خرسند داردم ورنه
ز هجر حاصل من چیست جز پشیمانی
به خلد بی تو کنم زندگی به دشواری
به همره تو به دوزخ روم به آسانی
به حرمت قد و تعظیم قامتت ننشست
که ایستاده به یک پای سرو بستانی
اگر نه شرم غزال تو بند خاطر اوست
نیاید از چه به شهر آهوی بیابانی
صفایی ار ز خدایت امید مغفرت است
چرا بری همه فرمان نفس شیطانی
به کام خواهی اگر کارهای هر دو جهان
متاب روی ز درگاه وجه یزدانی
جهان دانش و دین آفتاب فضل و شرف
سپهر مجد و کرامت حکیم کرمانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنجهای پنهانی که به کشور و دل او آسیب زده سخن میگوید. او در حیرت و غم خود غرق شده و از دیگران میخواهد که داستان او را بشنوند، چرا که خود از حال خویش بیخبر است. زخمهایی که بر دل دارد همچنان بر تن او باقیاست و حسرتی عمیق در دل او موج میزند. شاعر دربارهٔ عشق و وصال معشوق خود احساس تردید دارد و از جدایی و دشواری زندگی بدون او مینالد. او به تعظیم و احترام به محبوب خود اشاره میکند و از او میخواهد تا از قدرت شیطانی دوری کند و به درگاه الهی رو آورد. در نهایت، شاعر به جستجوی دانش، دین و فضیلت تأکید میکند و به عظمت حکیم کرمانی و فضائل انسانی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: متأسفانه، آسیبهای پنهانی که به کشور وارد شده، باعث شده دلها به سمت ویرانی و ناامیدی برود.
هوش مصنوعی: از دیگران بپرسید دربارهی من چه میگویند، چون من خود از حال و روز خود خبر ندارم و در حیرتم.
هوش مصنوعی: زخمهای زیادی به دل من وارد شده، اما هنوز جسم من در این دنیا باقی مانده است. جای تعجب دارد که چگونه این روح قوی هنوز در این بدن زندگی میکند.
هوش مصنوعی: ببند رشتههای دل مرا، تو چه گناهی کنی اگر از آن زندانی غریب بپرسی.
هوش مصنوعی: من به کفر شما توجهی نمیکنم، چرا باید دل خود را به شما بسپارم در حالی که چنین معاملاتی با مسلمان بودن فاصله دارد.
هوش مصنوعی: اگر به یاد وصال تو خوشحال هستم، به خاطر آن است که اگر نبود، تنها چیزی که به دست میآوردم، پشیمانی از جدایی است.
هوش مصنوعی: بدون تو زندگی در بهشت برایم سخت است، اما با تو حتی اگر به جهنم بروم، برایم آسان خواهد بود.
هوش مصنوعی: به خاطر حرمت و زیبایی قامت تو، نشسته است و به احترام ایستاده است، مانند درخت سرو که در باغ ایستاده است.
هوش مصنوعی: اگر شرم و حیا وجود نداشت، غزال (آهو) هرگز نمیتوانست از خود دور شود و به شهر بیابان نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: اگر از خدا امید داری که تو را ببخشد، پس چرا به همه خواستههای نفس و شیطانیت جواب مثبت میدهی؟
هوش مصنوعی: اگر به دنبال خوشبختی و لذت واقعی هستی، نباید از درگاه خداوند روی برگردانی.
هوش مصنوعی: جهان پر از علم و دین، مانند خورشید بزرگی است که افتخار و شرافت را روشن میکند. این روشنایی، نماد عظمت و کرامت حکیم کرمانی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی؟
برای پرورش جسم جان چه رنجه کنم؟
که: حیف باشد روح القدس به سگبانی
به حسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مرا ز منصب تحقیق انبیاست نصیب
چه آب جویم از جوی خشک یونانی
برای پرورش جسم و جان چه رنجه کنم
که حیف باشد روح القدس بسگبانی
بحسن صوت چو بلبل مقید نظمم
[...]
مخوان فسانهٔ افراسیابِ تورانی
مگوی قصهٔ اسفندیارِ ایرانی
سخن ز خسرو و سلطانِ هفت کشور گوی
که خَتْم گشت بدو خسروی و سلطانی
معزِّ دینِ خدای و خدایگانِ جهان
[...]
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی
بکار من چو سر زلف تو پریشانی
کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان
که تو عزیزتر از دیده و دل و جانی
بنفشه زلفی و گل خدی و چه می گویم؟
[...]
به هرزه بر سر دنیا مشو به نادانی
که چون توئی بچنین کار نیست ارزانی
چو عمر ضایع کردی بر آن پشیمان باش
اگرچه سود ندارد کنون پشیمانی
غم جهانی بر جان خویشتن چه نهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.