تا سیر سرو و سوری آن سیم تن کنم
حاشا که یاد سرو و هوای سمن کنم
هر کین که می کشد فلک از من ولی دگر
محکم به مهر آن مه پیمان شکن کنم
صد پیرهن قبا کنم امروز تا شبی
با دوست جایگه به یکی پیرهن کنم
خاک در تو گردم اگر آسمان ز رشک
راضی شود که بر سر کویت وطن کنم
چندان به زخم تیغ تو شادم که وقت نیست
تا فکر چاره دل خونین بدن کنم
در دست دلبر است دل اما قیاس حال
از درد و داغ لاله گلگون کفن کنم
کو فرصتی که با غم عشق و خیال دوست
تدبیر حال شیفته خویشتن کنم
صد جام زهر بی تو فرو ریزدم به کام
هر دم که یاد آن لب نوشین دهن کنم
گر دل قدم برون نهد از خط بندگیت
بر گردنش از آن خم گیسو رسن کنم
جان خار تن صفایی و تن خاک راه باد
با او اگر مضایقه از جان و تن کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شد وقت آنکه باز هوای چمن کنم
آمد بهار و فکر شراب کهن کنم
حاشا که با جمال جهانگیر عارضت
نظاره جانب گل و برگ سمن کنم
در دوزخ از خیال توام دست میدهد
[...]
هر گه به سیر لاله نظر در چمن کنم
یاد از علی اکبر گلگون کفن کنم
اوراق گل چو بنگرم آمود خاک و خون
نسبت به نعش قاسم خونین بدن کنم
شاخی چو سبز و تازه ز نخلی فتد جدا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.