شد وقت آنکه باز هوای چمن کنم
آمد بهار و فکر شراب کهن کنم
حاشا که با جمال جهانگیر عارضت
نظاره جانب گل و برگ سمن کنم
در دوزخ از خیال توام دست میدهد
دوزخ بیاد روی تو گلشن شکن کنم
بهر نثار مقدم تو هر دم از سرشک
دامان خویش پر ز عقیق یمن کنم
تا دیده ام من اهرمن خال عارضت
بر آن سرم که سجده بر اهرمن کنم
ز اسرار خویش آگهی اسرار را دهم
چون با خود آیم و سفر از خویشتن کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره غم و درد عشق و انتظار هجرت از معشوق است. شاعر از تحمل غم و رنج ناشی از دوری معشوق صحبت میکند و احساس میکند که حتی اگر روزگار تغییر کند، عشق او همچنان باقی خواهد ماند. او از درد انتظار و نیاز به گله کردن با معشوق در روز قیامت سخن میگوید و به این نتیجه میرسد که زندگی بدون معشوق برای او غیرممکن است. در پایان، شاعر به آزادی و زندگی بدون عشق اشاره میکند و اینکه عشقش مانند یک خواب و بهار تازه است، حتی اگر درد و رنج پنهانی داشته باشد.
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده که دوباره به یاد چمن بیفتم. بهار آمده و به فکر نوشیدن شراب قدیمی هستم.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم زیبایی تو را رها کرده و به تماشای گلها و برگهای سمن بپردازم.
هوش مصنوعی: در جهنم، فقط با یاد تو است که دلم درد میکشد و اگر آنجا باشم، دلتنگی برای تو مرا وادار میکند تا به زیباییها و لذتها آسیب بزنم.
هوش مصنوعی: هر لحظه به یاد تو، از اشک چشمانم بر دامان خود عقیق یمن میریزم.
هوش مصنوعی: من تا به حال هیچ چیزی را مانند زیبایی تو ندیدهام که چنان مجذوبکننده باشد که بخواهم حتی به شیطان هم سجده کنم.
هوش مصنوعی: وقتی که از خودم با خبر شوم و به درون خود سفر کنم، رازهای نهفتهام را به دیگران خواهم گفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا سیر سرو و سوری آن سیم تن کنم
حاشا که یاد سرو و هوای سمن کنم
هر کین که می کشد فلک از من ولی دگر
محکم به مهر آن مه پیمان شکن کنم
صد پیرهن قبا کنم امروز تا شبی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.