گنجور

 
صفایی جندقی

به گردون رشته تا زان دو زلف پر شکن دارم

چرا بر وش یک مومنت از مشک ختن دارم

دل از چاه زنخدانت برآید کی معاذ الله

ز پیچان طره ات با آنکه صد مشکین رسن دارم

نباشد چشم درماندم ز جایی درد عشقت را

کجا مرهم پذیر افتد چنین زخمی که من دارم

چو دل تا در بغل نارم به یک پیراهنت با خود

چو گل هر روز چاک از داغ رویت پیرهن دارم

تو آنجا در وثاقت کام بخشایی رقیبان را

من اینجا در فراقت سر به زانوی محن دارم

به بوی پیرهن مشتاق و محتاجم بشیری کو

که درکوی غمت هر گام صد بیت الحزن دارم

به سروقت دلم در لب رهی بنما که من با وی

حکایت های خونین از درون خویشتن دارم

به بالینم شبی تا روز بنشین و آتشم بنشان

که با لعلت نهانی بی زبان چندین سخن دارم

حدیث حسنت از مردم نهان ماند مگر چندی

به بزم خویش و بیگانه از آن پاس دهن دارم

غریب آسا هنوز از نو سر بیگانگی داری

به من با آنکه عمری شد که در کویت وطن دارم

صفایی سال و ماه و هفته چون باید جدایی را

تواند زیست او یک روز بی رویت نپندارم

 
 
 
جدول انگلیسی
عطار

ازین کاری که من دارم نه جان دارم نه تن دارم

چون من من نیستم، آخر چرا گویم که من دارم

تن و جان محو شد از من، ز بهر آنکه تا هستم

حقیقت بهر دل دارم شریعت بهر تن دارم

همه عالم پر است از من ولی من در میان پنهان

[...]

امیرخسرو دهلوی

من این آه جگر سوز از دل پیمان شکن دارم

چرا از دیگری نالم که درد از خویشتن دارم

چه جای محنت ایوب و اندوه دل یعقوب

بلا اینست و بیماری و تنهایی که من دارم

گهی از دیده در رنجم، گه از دل در جگرخواری

[...]

حافظ

مرا عهدی‌ست با جانان که تا جان در بدن دارم

هوادارانِ کویش را چو جانِ خویشتن دارم

صفایِ خلوتِ خاطر از آن شمعِ چِگِل جویم

فروغِ چشم و نورِ دل از آن ماهِ خُتَن دارم

به کام و آرزویِ دل، چو دارم خلوتی حاصل

[...]

صائب

هزاران معنی پیچیده در زلف سخن دارم

سر زلف سخن بی چشم زخم امروز من دارم

سراپا جوهرم چون تیشه در شیرین زبانیها

عجب نبود سر پرخاش اگر با کوهکن دارم

عجب نبود شود گر تنگ شکر پرده گوشم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه