گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صفایی جندقی

دلم از قید آن مشکین حمایل

اگر خواهی رها بازش فرو هل

چو جان را دید با سامان تر از دل

غمت در جان از دل ساخت منزل

وطن غربت شد از عشقت چو برمن

سفرکردم که غم واماند از دل

سفرکردن چه حاصل زانکه آمد

غمت همراه دل منزل به منزل

ره کوی تو بر من چشم تر بست

بخشکان کشتیم افتاده درگل

درین بحرم چنان زورق فرو رفت

که هرگز تخته ای ناید به ساحل

چو صیادش تویی خود میرد از شوق

نیفتد کار صیدت با سلاسل

به دستان برد در پا عقل و هوشم

به خود مشغول و از خود ساخت غافل

چو شهری شاد باشند از غم ما

دلا ز اظهار ناکامی چه حاصل

صفایی مقبل جاوید گردی

که نامد عشق راکس چون تو قابل

 
 
 
منوچهری

الا یا خیمگی! خیمه فروهل

که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل

تبیره زن بزد طبل نخستین

شتربانان همی‌بندند محمل

نماز شام نزدیکست و امشب

[...]

باباطاهر

حرامم بی‌ته بی آلاله و گل

حرامم بی‌ته بی آواز بلبل

حرامم بی اگر بی‌ته نشینم

کشم در پای گلبن ساغر مُل

مسعود سعد سلمان

به علم فلسفه چندین چه نازی

که باشد فلسفی دایم معطل

هزاران گونه مشکل بیش بینم

در آن زلفین مفتول مسلسل

ارکب حل شکل کل یوم

[...]

ابوالفرج رونی

فلک در سایه پر حواصل

زمین را پر طوطی کرد حاصل

هوا بر سیرت ضحاک ظالم

گزید آئین نوشروان عادل

خزان را با بهار از لعب شطرنج

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه