گر بدین سان اشک بارد دیده در دامان مرا
غرق گردد بی خبر زورق در این طوفان مرا
تا رود جویی ز هر سو نیست ممکن ضبط اشک
ورنه بحر انگیختن از خون دل مژگان مرا
خواستی پایم غمت را ورنه در یک چشم زد
لطمه ی این سیل برکندی ز جا بنیان مرا
در فراقت غنچه سان خونین درونم بنگری
همچو گل گر بازبینی با لب خندان مرا
بی نگارستان رویت ای نگار دل فریب
باز کی گردد دل از گشت نگارستان مرا
مفتی اسلامیان هر کفر من محضر نوشت
نیست هرگز نقص دین انکار این شیطان مرا
حکمت آل رسول از حرفت اهل اصول
فرق افزون از قوانین است با قرآن مرا
عارفان مغز جوی و زاهدان پوست بوی
ساخت روشن امتیاز مردم ازحیوان مرا
گر صفایی گفته اند از عشق ترکان توبه کرد
نیست غم کو بسته باشد حاسد این بهتان مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر ندادی آرزوی وصل جانان ،جان مرا
زندگی نگذاشتی بی او غم هجران مرا
سرومن آغشته در اشک جگرخون من است
فارغم گر باغبان نگذاشت در بستان مرا
نیست فرقی در میان شخص من با سایه ام
[...]
ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا
من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا
جان و دل پر درد دارم هم تو در من مینگر
چون تو پیدا کردهای این راز پنهان مرا
ز آرزوی روی تو در خون گرفتم روی از آنک
[...]
مدتی گردون ز غیرت داشت سرگردان مرا
زانک در دانش مزید یافت بر اقران مرا
منت ایزد را که باز از ظلمت حرمان چو خضر
رهنما شد بخت سوی چشمه حیوان مرا
بودم اندر تیه حیرت مدتی همچون کلیم
[...]
ای سکندر دولتی کاوصاف لطفت دم به دم
میگشاید از زبان، صد چشمه حیوان مرا
تا قضا بستان سرای دولتت را ساخت، ساخت
بلبل دستان سرای آن سرا بستان مرا
در زمانت ابر میگوید به آواز بلند
[...]
هست در دیر آفتی هر دم به قصد جان مرا
زنده بردن از سر کوی مغان نتوان مرا
خانه دل بود آبادان ز تقوی وه که ساخت
عشوه های ساقی و سیل قدح ویران مرا
پرده زهدم چه سان پوشد که از آشوب می
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.