آن را که دو صد چشم بر انعام تو باشد
مپسند که عمری همه ناکام تو باشد
یک لحظه جز آزار منت کار دگر نیست
حیف است که این حاصل ایام تو باشد
زین پس بخروشیم ز دست توگر ای دوست
بی تابی ما موجب آرام تو باشد
یک ره به دوحرفش بنواز آنگه شب و روز
صد دیده به ره گوش به پیغام تو باشد
آخر به یکش جرعه چرا دست نگیری
گرتفته دلی تشنه لب جام تو باشد
دین رفت بیا چون دلم از دست ربودی
آغاز من این تا چه سرانجام تو باشد
با آن همه صیدت عجب این است که جاوید
برجاست همان دانه که در دام تو باشد
بالش به پر افشاندن مینو نشود باز
مرغی که مقامش به لب بام تو باشد
از ننگ چه پرهیز و به ناموس چه پرواش
سودا زده ی عشق که بدنام تو باشد
با شیخ چه کردی دگر امروز صفایی
کش کام پر از لعنت و دشنام تو باشد
مفتی که کند کافرش از کفر تبرا
حق دارد اگر منکر اسلام تو باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی احساسات و دردهای عاشقانه میپردازد. شاعر در آن به دوست خود میگوید که نباید کسی را که فقط به فکر منافع خود است، بر خود بپسندد. او از آزار و رنجی که دوستش به او میدهد صحبت کرده و بیان میکند که این روابط نباید باعث آرامش او باشند. همچنین، او به عشق و دشواریهای آن اشاره میکند و تأکید میکند که حتی اگر دل تنگ باشد، نباید از روی شوق و عشق دست بردارد. در نهایت، شاعر به ناامیدی و بیخبری از سرانجام این عشق میپردازد و به چالشهای اجتماعی و دینی که از عشق و احساسات ناشی میشود، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: کسی را که به خاطر خدمات و بخششهای تو، توجه زیادی دارد نپسند؛ زیرا ممکن است عمرش را در حسرت و ناکامی بگذراند.
هوش مصنوعی: یعنی در زندگی جز آزار و زحمت چیزی نصیب تو نشده و حیف است که این تنها نتیجه تلاشهایت باشد.
هوش مصنوعی: از این به بعد ما طغیانی خواهیم داشت، چون اگر دوست عزیزم، دلتنگی ما سبب آرامش تو میشود، پس به خاطر تو میجوشیم و میخروشیم.
هوش مصنوعی: به اوج قلهای از محبت و علاقه دست یاب و سپس شب و روز با هزار چشم منتظر خبر تو خواهند بود.
هوش مصنوعی: اگر دلی تشنهای داری و در مقابلت جام پر از شراب است، چرا به یک جرعه از آن دست نمیزنی؟
هوش مصنوعی: دین و ایمان من از بین رفته است، حالا بیا و ببین که چطور دلم را از تو گرفتی. حالا آغاز من اینجاست و نمیدانم سرانجام تو چه خواهد بود.
هوش مصنوعی: عجب است که با وجود تمام صیدهایی که داری، هنوز همان دانهای که در دام توست، در دسترس و موجود باقی مانده است.
هوش مصنوعی: پرندهای که بر بام تو نشسته است، هرگز نمیتواند بالشی از نعمتهای بهشتی برای تو بیافشاند.
هوش مصنوعی: از شرم چه ترسی و از آبرو چه دغدغهای داری؟ کسی که عاشق شده، به خاطر عشقش نباید نگران بدنامی تو باشد.
هوش مصنوعی: با شیخ چه کردی، امروز دیگر چیزی برای خوشحالی نداری و دلت پر از نفرین و فحش است.
هوش مصنوعی: یک فقیه حق دارد که کسی را که از دین کافر شده، از آن برکنار کند، اگر او منکر اسلام تو باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آنکه فلک سغبۀ ایّام تو باشد
دوران فلک بر حسب کام تو باشد
این آز شکم خوار که سیری نشناسد
ضامن بکفافش کف مطعام تو باشد
حاشا که کف راد نرا بحر کنم نام
[...]
ای شاه جهان یکسره بر کام تو باشد
زهره به فلک نوبتی بام تو باشد
آسایش این خلق در ایام تو باشد
عمر ابدی جرعه ای از جام تو باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.