کس را چه تمنا که خریدار تو باشد
کش نیست بهایی که به مقدار تو باشد
جان چبود و تن کیست دریغا که متاعی
در دست ندارم که سزاوار تو باشد
آن طالب صورت خبرش نیست ز معنی
بیش و کم اگر در غم آزار تو باشد
از دادن یک دل به تو حاصل نکند کام
از جان گذرد هر که طلب کار تو باشد
زنهار اگر دست گشایی پی خونریز
اول بکش آن را که به زنهار تو باشد
دام از چمنش بهتر و بندش ز رهایی
خوش بخت اسیری که گرفتار توباشد
نیشش همه نوش آمد و دردش همه داروست
دردی کش غم کیش که بیمار تو باشد
کالای وفا قحط شد از فقد خریدار
این جنس مگر در صف بازار تو باشد
دستی ز دلازاری احباب نگهدار
تا پاس وفا حرز و نگهدار تو باشد
می باش خدا را به صفا یار صفایی
الطاف خدایی همه جا یار تو باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر سینه کجا محرم اسرار تو باشد؟
هر دیده کجا لایق دیدار تو باشد؟
مستان دل اغیار چه لازم که درین عهد
هر جای که قلبی است به بازار تو باشد
هر آینه آن دل که قبول تو نیفتد
[...]
یوسف شود آن کس که خریدار تو باشد
عیسی شود ان خسته که بیمارتو باشد
گر خاک شود سرمه خاموشی سیل است
آن سینه که گنجینه اسرار تو باشد
چون برق سبکسیر بود شمع مزارش
[...]
ای دل اگر این یار دمی یار تو باشد
شاهنشهی هردو جهان عار تو باشد
یکدل نشنیدیم که مفتون تو نبود
یک سینه ندیدیم که بی خار تو باشد
روزی بشمارد گرت از خیل غلامان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.