گنجور

 
سلمان ساوجی

هر سینه کجا محرم اسرار تو باشد؟

هر دیده کجا لایق دیدار تو باشد؟

مستان دل اغیار چه لازم که درین عهد

هر جای که قلبی است به بازار تو باشد

هر آینه آن دل که قبول تو نیفتد

کی قابل عکس می رخسار تو باشد

من خاک رهت گشتم و گردی که پس از من

برخیزد ازین خاک هوادار تو باشد

تو گرد کسی گرد که او گرد تو گردد

تو یار کسی باش که او یار تو باشد

غیر از تو نشاید که کسی در دلش آید

آنکس که دلش محرم اسرار تو باشد

سلمان اگر از یارغمی در دلت آید

باشد که غم یار تو غمخوار تو باشد

ای صوفی اگر جرعه این باده بنوشی

زان پس گرو میکده دستار تو باشد

ظاهر نشود تا همه از سر ننهی دور

فرقی که میان سر و دستار تو باشد

 
 
 
صائب تبریزی

یوسف شود آن کس که خریدار تو باشد

عیسی شود ان خسته که بیمارتو باشد

گر خاک شود سرمه خاموشی سیل است

آن سینه که گنجینه اسرار تو باشد

چون برق سبکسیر بود شمع مزارش

[...]

ملا احمد نراقی

ای دل اگر این یار دمی یار تو باشد

شاهنشهی هردو جهان عار تو باشد

یکدل نشنیدیم که مفتون تو نبود

یک سینه ندیدیم که بی خار تو باشد

روزی بشمارد گرت از خیل غلامان

[...]

صفایی جندقی

کس را چه تمنا که خریدار تو باشد

کش نیست بهایی که به مقدار تو باشد

جان چبود و تن کیست دریغا که متاعی

در دست ندارم که سزاوار تو باشد

آن طالب صورت خبرش نیست ز معنی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه