دلی سرگرم شوق از جلوه مستانهای دارم
ز شمع قامتی آتش بجان پروانهای دارم
خرابآباد عالم را منم آن جعد سرگشته
که هر روز آشیان در گوشه ویرانهای دارم
چه کوشم از پی روزی به من خواهد رسید آخر
ز هر خرمن که قسمت خوشهای یا دانهای دارم
نه بینی کامل ار عشقم مکن یکباره انگارم
ازین می گر ندارم شیشه پیمانهای دارم
بپایان قصه زلفت به این عمر آیدم حاشا
که بس کوتهشبی دور و دراز افسانهای دارم
نشاطانگیز طبعم شد مگر بوی می وصلی
که امشب چون صراحی گریه مستانهای دارم
کشی زلف از کفم چند و دهی در دست مشاطه
نه آخر از دل صد چاک من هم شانهای دارم
نیم بیخانمان مشتاق کز دل بر سر کویش
ز هر ویرانه بس ویرانهتر ویرانهای دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان شوق و عشق عمیق شاعر نسبت به معشوق میپردازد. شاعر احساس خود را به گونهای توصیف میکند که دلش به زیباییهای معشوق سرگرم است و زندهگیاش پر از عشق و اشتیاق است. او خود را در دنیای ویران حس میکند و کوشش برای دستیابی به خوشبختی را بینتیجه میبیند. شاعر بیان میکند که عشقش کامل نیست و در پی وصال معشوق، گریه و حسرت در دلش وجود دارد. او همچنین به زلف و زیبایی معشوق اشاره دارد و تسلیم کشش عمیق عاشقانهاش میشود. در نهایت، شاعر خود را بیخانمان و دلتنگ در جستجوی معشوقش مییابد و خانهای ویرانتر از ویرانیهای دیگر دارد.
هوش مصنوعی: دل من پر از شوق و اشتیاق است به زیبایی و魅یّت خاصی، همانطور که پروانهای دارم که بخاطر شمعی با قامت زیبا، جانش در خطر است.
هوش مصنوعی: من در این دنیای خراب و بیسامان، همانند فردی هستم که هر روز در گوشهای از ویرانهها، مأمن و پناهگاهی برای خود میسازم.
هوش مصنوعی: من در تلاش هستم تا به موفقیت برسم و میدانم که در نهایت دستاوردی به من خواهد رسید. از هر منطقهای که بهرهبرداری میکنم، ممکن است فقط یک خوشه یا دانه به من برسد.
هوش مصنوعی: اگر عشق من را تمام و کمال نمیبینی، با یک بار دیدن قضاوت نکن. انگار که من از این شراب چیزی ندارم. اما برای خودم یک پیمانهای دارم که در آن چیزی ذخیره کردهام.
هوش مصنوعی: به پایان داستان موهای تو نزدیک میشوم و حاضرم که این عمرم تمام شود. هرگز نمیپذیرم که این شبهای کوتاه، داستانی طولانی و پر از راز را برای من رقم بزند.
هوش مصنوعی: تنها بویی که امشب مرا شاداب کرده، بوی شرابی است که مانند پیالهای پر از اشک مستانه در دلم جاری است.
هوش مصنوعی: موهای خود را از دستان من بکش و به آرایشگر بسپار، اما در نهایت از دل زخمی من نیز یک شانه دارم که میتواند به این زخمهای عمیق رسیدگی کند.
هوش مصنوعی: من نیمهخانمانم و با شوق در دل، به سر کوی تو میروم. از هر ویرانهای که میبینم، ویرانهای دارم که به دلم نزدیکتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
..............................
..............................انهای دارم
مخندید ای حریفان گر شمردم از شما خود را
نیم گر مست، باری گریه مستانهای دارم
ز چنگ من صبا زلفش نگیرد چون به آسانی؟
[...]
خراباتینژادم دلق شیادانهای دارم
صراحی در بغل، در آستین پیمانهای دارم
به ناقصفطرتان بخشیدهام دنیا و عقبا را
گدای کوی عشقم همت مردانهای دارم
ز جانان میگریزم، شور استغنا تماشا کن
[...]
چو بلبل از خس و خار چمن کاشانهای دارم
برای برق حسن گل عجایبخانهای دارم
نه در شهر است آرامش نه در صحراست تمکینش
نمیدانم چه سازم خاطر دیوانهای دارم
تو مشغولی به خویش ای زاهد و من فارغم از خود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.