گر من ز شوق یار فرستم بیار خط
یکحرف ازان ادا نشود در هزار خط
خوش صفحه ییست روی تو یا رب که تا ابد
هرگز بر آن ورق نفشاند غبار خط
ما را بدور حسن تو با نوخطان چکار
تا روی ساده هست نیاید بکار خط
خط گو مباش گرد رخت وه چه حاجتست
مجموعه ی جمال ترا بر کنار خط
زین پیش خط حسن بتان معتبر نبود
در دور عارض تو گرفت اعتبار خط
از خط روزگار مکش سر که عاقبت
بر دفتر حیات کشد روزگار خط
قاصد بغیر، چند بری خط دوست را
یکبار هم بنام فغانی بیار خط
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل شاعر با زبان عاشقانه به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره میکند. او میگوید اگر بخواهد احساسات خود را در قالب نوشتن بیان کند، یک کلمه از این عشق در هزار خط جا نمیشود. صورت معشوق آنقدر زیباست که هیچ گرد و غباری نمیتواند آن را تحت تأثیر قرار دهد. شاعر از معشوق میپرسد که تا وقتی چهرهای به این زیبایی وجود دارد، چه نیازی به نوشتن و خطاطی است. عشق و زیبایی معشوق به قدری برجسته است که دیگر خط و نویسندگان را بیاهمیت میکند. در انتها، شاعر از قاصد میخواهد که یک بار نامهای از طرف فغانی برای معشوق بیاورد، دور از خط و مشغولیات روزگار.
هوش مصنوعی: اگر من از سر شوق محبوبم نامهای بنویسم، حتی اگر هزار کلمه بنویسم، باز هم نمیتواند احساساتم را بهخوبی منتقل کند.
هوش مصنوعی: روی تو مانند یک صفحه خوش خط و زیباست، خدایا! که امیدوارم هیچ وقت بر آن صفحه غبار و کدری ننشیند.
هوش مصنوعی: ما را به دور زیبایی تو و جوانان چه کار، چونکه چهرهی سادهای داریم که با خط و خطوط زیبایی نمیسازد.
هوش مصنوعی: به خودت نپرداز و به زوایای ظاهرت توجه نکن، زیرا زیبایی تو به اندازه کافی واضح و مشهود است و نیازی به شناختن محدودیتها و خطوطی که در اطرافت وجود دارد نیست.
هوش مصنوعی: از قبل، خط و زیبایی چهرهی معشوقان ارزش چندانی نداشت، اما اکنون با زیبایی صورت تو، زیبایی و خط نیز اعتبار و ارزش پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: از پیچیدگیهای زندگی خود را دور نکن، چرا که در نهایت، زندگی مسیری را برای تو ترسیم خواهد کرد.
هوش مصنوعی: برو به دوست من بگو که نامهاش را برای من بیاورد و اگر تو نمیتوانی، بار دیگر نام فغانی را بیاور تا پیامی ارسال کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط
دارم غبار خاطر از آن مشکبار خط
جانا، محقق است که جز کاتب ازل
بر برگ لاله ات ننوشت از غبار خط
یاقوت جوهر دهنت آب زندگیست
[...]
بر گل ترا که گفت ز سنبل برار خط
وز مشک ناب بر ورق گل نگار خط
بی خط به بندگی تو اقرار کرده ایم
آخر چه حاجتست خدا را میار خط
بر عارض چو آب تو حسن دگر فزود
[...]
گر من ز شوق خویش نویسم بیار خط
یک حرف از آن ادا نشود در هزار خط
خوش صفحه ایست روی تو، یارب! که تا ابد
هرگز بر آن ورق ننشاند غبار خط
ما را بدور حسن تو با نو خطان چه کار؟
[...]
گرد گلت کشید ز عنبر حصار خط
شد شاهد جمال ترا پرده دار خط
بنشست گرد رشک بر آیینه ماه را
تا ماه من نمود بگرد عذار خط
روزم بسان شمع سیه شد ز دود آه
[...]
آخر دمید بر رخ جانان، بهار خط
در دور روی یار نمود اعتبار خط
سنبل چسان کشد سر خود در بنفشه زار
از پا فتاد زلف تو در روزگار خط
بر روی خویش تیغ جفا را چه می کشی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.