به غایت تلخ گفتارست در می لعل میگونش
هزاران جان شیرین نقل در شبهای معجونش
هر آنگو با چنین میخواره صحبت آرزو دارد
ببینی عاقبت روزی که در ساغر بود خونش
شدم خاک درت وان ذره کز این خاک برخیزد
نشاند بر کنار چشمه ی خورشید گردونش
نیم زاهد که در خلوت بنور طاعتش یابم
نه جادویم که دام ره کنم طومار افسونش
هران بیدل که خوبانش ببازی در میان گیرند
نگردانند ازو رو تا نگردانند مجنونش
چرا در فکر آن باشم که دل چون کام از او یابد؟
که گر خواهد رساند بر مراد خویش بیچونش
برای درد و داغست آدمی، ور عکس این بودی
نیاوردی قضای ایزد از فردوس بیرونش
ندارد هیچ کم آنمه فغانی مهر افزون کن
که آخر برفروزی صد چراغ از حسن افزونش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تلخی و درد عشق و شوق میپردازد. شاعر از میگونی و شبهای معجونگونهای صحبت میکند که در آن هزاران جان شیرین وجود دارد. او در عین حال به عاقبت دردناکی که ممکن است از عشق به بار آید، اشاره میکند، جایی که در آخرین لحظات، خون در ساغر خواهد بود. شاعر خود را خاک درگاه معشوق میداند و آرزوی رسیدن به او را دارد. او به زاهدی که در خلوت به عبادت میپردازد و دیگران را به عشق خوبان میخواند، اشاره میکند و در نهایت به این نتیجه میرسد که اگر انسان، عشق را در دل نداشته باشد، نمیتواند به سعادت واقعی برسد. در انتها، او برفروزی عشق و زیبایی را ستایش میکند و بر این نکته تأکید دارد که عشق و زیبایی هیچ کمبودی ندارند و همواره باید بر افروخته شوند.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که صحبتهای دلپذیر و شیرین شخصی که در میخانه به سر میبرد، در واقع بسیار تلخ و دردآور است. او به شدت تحت تأثیر شراب قرمز روشن قرار دارد و این موضوع به آن اندازه عمیق است که هزاران جان شیرین را در شبهای پر از معجون و جادو در خود دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که با چنین میگساری صحبت میکند، آرزو دارد روزی را ببیند که نتیجهاش خونش در جام باشد.
هوش مصنوعی: من به خاک تو مبدل شدم و حتی آن ذرهای که از این خاک به وجود میآید، در کنار چشمهی تابناک خورشید تو قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: نیم زاهد که در تنهایی به نور عبادتش دست پیدا کنم، نه اینکه جادویش مرا به خود مشغول کند و بگذارم در دام افسونش بیفتم.
هوش مصنوعی: هر بیدل و غمگینی که خوبان و زیبارویان او را در دلتنگی خود بگیرند، از او روی برنمیگردانند تا زمانی که او را به دیوانگی بکشند.
هوش مصنوعی: چرا باید نگران باشم که دل همچون دندان از او بهرهمند شود؟ زیرا اگر بخواهد، بدون هیچ شرطی به آرزوی خود میرسد.
هوش مصنوعی: انسان برای تجربه درد و رنج خلق شده است و اگر غیر از این بود، خداوند او را از بهشت به این دنیا نمیآورد.
هوش مصنوعی: تو هیچ کمبودی نداری، ای فغانزن، مهر و محبت خود را بیشتر کن؛ زیرا در نهایت، زیبایی تو همچون صد چراغ درخشنده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خضر در کوی او ره گم کند زان شکل موزونش
تعالی الله مگر از آب حیوان ریخت بی چونش
مباد آن پای را دردی خرامان کرد، گو بگذر
تو می دانی که خاک است آن، ولی خونست معجونش
نثاری گر کند چشمم به پیشت پا مزن، جانا
[...]
دلی دارم که می جوشد ز هر مو چشمهٔ خونش
نه آن خونی که بتوان از گرستن داد بیرونش
به افسون می کند آلوده درد عافیت بخشم
بیا ای مرگ و آزادی ببخش از ننگ افسونش
ز گلگون کی نهد منت به دوش کوهکن شیرین
[...]
به جوش آرد شراب شوق را رخسار گلگونش
گریبان می درد خمیازه از لبهای میگونش
اگر ذوق تماشای خودآن مغرور دریابد
که می آرد دگر از خانه آیینه بیرونش ؟
در آن وادی که من چون سیل فارغبال میگردم
[...]
ز بس داغست از رنگینی لبهای میگونش
بمثقب رگ زنی گر لعل را، ناید دگر خونش
به گلزاری که در رفتار آید سرو موزونش
برافرازد پی نظاره قامت بید مجنونش
که نظاره از بس نازکی مژگان بهم سودن
کم از دندان فشردن نیست بر لبهای میگونش
زده بر گوشهٔ دامان محشر تکیهٔ راحت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.