ترسم ز دیده ای که در او هیچ خواب نیست
از چشم زخم دام چه دل ها کباب نیست
بی فکر نیست صوفی پشمینه پوش ما
آیینه در لباس نمد بی حساب نیست
کی می رسد خیال به دامان وصل او
گل نی ستاره نیست مه و آفتاب نیست
ره در حریم باده پرستان نمی دهند
آن دل که در محبت جانان کباب نیست
یک کاسه ای که بر کف دریا نهاده اند
ای تشنگان روید که غیر از حباب نیست
در کوی التفات نخوانند دلبرش
آن دلبری که در بر دل بی حجاب نیست
از جا مرو ز یأس سعیدا که مهوشان
خواهند زد به تیر نگه اضطراب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سروری که چون تو به رادی سحاب نیست
چون رای روشن تو بلند آفتاب نیست
مهمان رسیدهاند تنی چندم این زمان
قومی که شان برفتن از اینجا شتاب نیست
داریم کودکی که چو روی و چو موی او
[...]
با نور و تاب فکرت تو آفتاب نیست
آن را نظیر رای تو خواندن صواب نیست
تو آفتاب دینی و در آفتاب چرخ
صد یک ز رای و فکرت تو نور و تاب نیست
از آفتاب جود تو ای آفتاب دین
[...]
احوال ناتوانی ایام خویشتن
در مجلس رفیع تو گفتن ثواب نیست
داریم دلبری که چو روی و چو موی او
گلبرگ نوشکفته و مشک بتاب نیست
در بند خواب او همه حیران بمانده ایم
[...]
بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب نیست
ایمن درین خرابه نشستن صواب نیست
از خفتگان خواب چه پرسی که حال چیست؟
زان خواب خوش که هیچ کسی را جواب نیست
چون هیچ دوست نیست وفادار زیر خاک
[...]
در خانه تا قرابهٔ ما پر شراب نیست
ما را قرار و راحت و آرام و خواب نیست
در خلوتی که باده و ساقی و شاهد است
حاجت به چنگ و بربط و نای و رباب نیست
خوش کن به باده وقت حریفان که پیش ما
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.