گنجور

 
 
 
حسین خوارزمی

رندان که مقیمان خرابات الستند

از غمزه ساقی همه آشفته و مستند

برخاسته اند از سر مستی بارادت

زانروز که در میکده عشق نشستند

تا چشم بنظاره آن یار گشادند

[...]

جامی

آن قوم که احرام سر کوی تو بستند

تا سر ننهادند به راهت ننشستند

هر چند که هرگز می و میخانه ندیدند

همواره ز شوق لب میگون تو مستند

خوش حال شهیدان فراق تو که باری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
یغمای جندقی

تنها نه من این مایه بد و نیک که هستند

یک رشته گسستند

آشفتهٔ شیرازی

رندان خرابات در میکده بستند

رفتند بپای خم و آسوده نشستند

دیدند خمار من و یک جرعه ندادند

چون تو به دل عهد محبت بشکستند

در بند تعین همه بالاف تجرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از آشفتهٔ شیرازی
میرزاده عشقی

افسار وکیل همدان را چو ببستند

یاران بنشستند

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه