کم نیست جگرداری پیران ز جوانها
کار دم شمشیر کند پشت کمانها
مفتاح نهانخانه اسرار، خموشی است
تا چند بگردی چو زبان گرد دهانها؟
گویایی جانهاست به گفتار تو موقوف
واکن لب و بگشا گره از رشته جانها
از شرم و حیا پرتو رخسار تو افزود
این آینه شد صیقلی از آینهدانها
جز قد خدنگ تو که دلها هدف اوست
یک تیر که دیده است که آید به نشانها؟
ابروی تو چون از نگه گرم نشد نرم؟
از آتش اگر نرم شود پشت کمانها
تا شد عرقافشان گل رخسار تو چون ابر
کردند گهرها چو صدف باز دهانها
تا آینه روی تو شد انجمنافروز
شد آه گره در جگر لالهستانها
تا کی زنی ای نکهت گل حلقه بر این در؟
در خلوت ما راه ندارند گرانها
چون آب کز استادن بسیار شود سبز
از مهلت ایام شود تیره، روانها
تا مهر خموشی نزنی بر لب گفتار
صائب نشوی چون صدف از پاکدهانها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به جوانان و پیران اشاره میکند و از قدرت و تاثیرگذاری کلام سخن میگوید. او تاکید دارد که بیان و گفتار، زندگی و جانها را به هم متصل میکند و اهمیت باز کردن زبان و بیان احساسات را یادآور میشود. زیبایی و تازگی چهرهها و اثرات آنها بر دلها نیز مورد توجه است. شاعر با استفاده از تصاویری چون آینه و گل، به ظرافتهای انسانی و نیاز به ارتباط اشاره میکند. او در نهایت از کسی میخواهد تا از خاموشی دست بردارد و به بیان احساساتش بپردازد.
هوش مصنوعی: پیران در میدان جنگ و دشواریها از جوانان هم شجاعتر و دلیرتر هستند و با قدرت و مهارت از خود دفاع میکنند.
هوش مصنوعی: کلید دروازههای راز و اسرار، سکوت است. تا چه زمانی میخواهی مانند زبان، دور دهانها بچرخی و صحبت کنی؟
هوش مصنوعی: وجود جانها به حرفهای تو بستگی دارد، پس لبهایت را بگشا و گره از ارتباط جانها باز کن.
هوش مصنوعی: از حیا و شرم تو، نور چهرهات به این آینه تابیده و باعث شده که آینه از تمام آینههایی که هستند، صافتر و زیباتر شود.
هوش مصنوعی: غیر از قامت باریک و زیبای تو که دلها را نشانه میگیرد، تیر دیگری نیست که چشمانش به نشانهها بیفتد؟
هوش مصنوعی: ابروی تو که زیر نگاه گرم کسی نرم نمیشود، پس آیا از آتش میتواند نرم شود، مانند پشت کمانها؟
هوش مصنوعی: آنگاه که عرق گلهای رخسار تو به مانند ابر پخش میشود، مانند صدفها، گوهرها از دهانها بیرون میآید.
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهات مانند آینه روشن و دلانگیز شد، گویی همه جا روشنایی و شوق به وجود آمد. در این میان، درد و رنجی که در دل گلهاست هم احساس میشود.
هوش مصنوعی: چند وقت دیگر میخواهی با زیباییات در را به صدا درآوری؟ در تنهایی ما، افراد با وزن و اهمیت نمیتوانند وارد شوند.
هوش مصنوعی: وقتی آب مدت زیادی در یک جا بماند، سبز و کدر میشود؛ همینطور روحها و افکار هم با گذر زمان و بیحرکتی دچار رکود و تیرگی میشوند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زبانت را در سکوت نگهداری، مانند صدف نمیتوانی از دلهای پاک، مروارید سخن استخراج کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
از بس که خورم بر جگر از طعنه سنانها
خون شد جگر ریش من از زخم زبانها
دانی که چه بس تیر نهان خوردهام از تو
پیش آی که تا باز دهم با تو نشانها
من با تو چه گویم که زمانی که تو آیی
[...]
ای عشق تو آتش زده در خرمن جانها
وز سوز غمت سوخته دلها و روانها
خون شد دل عشاق ز دست الم عشق
شرح غم عشق تو برونست ز بیانها
از شوق جمال تو دل چرخ پرآتش
[...]
ای شانهکش طره نعت تو زبانها
وی دانهکش خرمن مدح تو بیانها
ای آینهٔ حسن تمنای تو جانها
اوراق گلستان ثنای تو زبانها
بیزمزمهٔ حمد تو قانون سخن را
افسرده چو خون رگ تار است بیانها
از حسرت گلزار تماشای تو آبست
[...]
ای نام خوشت جوهر شمشیر زبانها
پیوسته ازاین سلسله زنجیر بیانها
روز ازل از بهر نثار قدم تو
محزون شده در مخزن دل نقد روانها
آن دم که نبود از غم و شادی اثری بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.