ای عشق تو آتش زده در خرمن جانها
وز سوز غمت سوخته دلها و روانها
خون شد دل عشاق ز دست الم عشق
شرح غم عشق تو برونست ز بیانها
از شوق جمال تو دل چرخ پرآتش
بیصبر و قرار از غم تو دور و زمانها
محرم به حریم تو نه نام و نه نشانست
بینام و نشان در حرمت نام و نشانها
سرگشته و حیران به بیابان تحیر
در ذات و صفات تو یقینها و گمانها
از بحر هویت که دو عالم به کنارست
خلقان همگی بیخبر از قعر و میانها
از پرتو حسنت شده تابان همه عالم
وز روی تو روشن همه کون و مکانها
کی حسن رخت شرح دهد نطق کماهی
در وصف جمال تو چو لال است زبانها
عارف نبود هرکه نبیند چو اسیری
آیینه روی تو عیانها و نهانها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بس که خورم بر جگر از طعنه سنانها
خون شد جگر ریش من از زخم زبانها
دانی که چه بس تیر نهان خوردهام از تو
پیش آی که تا باز دهم با تو نشانها
من با تو چه گویم که زمانی که تو آیی
[...]
ای شانهکش طره نعت تو زبانها
وی دانهکش خرمن مدح تو بیانها
کم نیست جگرداری پیران ز جوانها
کار دم شمشیر کند پشت کمانها
مفتاح نهانخانه اسرار، خموشی است
تا چند بگردی چو زبان گرد دهانها؟
گویایی جانهاست به گفتار تو موقوف
[...]
ای آینهٔ حسن تمنای تو جانها
اوراق گلستان ثنای تو زبانها
بیزمزمهٔ حمد تو قانون سخن را
افسرده چو خون رگ تار است بیانها
از حسرت گلزار تماشای تو آبست
[...]
ای نام خوشت جوهر شمشیر زبانها
پیوسته ازاین سلسله زنجیر بیانها
روز ازل از بهر نثار قدم تو
محزون شده در مخزن دل نقد روانها
آن دم که نبود از غم و شادی اثری بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.