نتوان به بیمثال رسید از مثالها
از ره مرو به موج سراب خیالها
بانگ جرس ز خوبی یوسف چه آگه است؟
در کنه ذات حق نرسد قیل و قالها
زرین چو برگهای خزان دیده گشتهاند
از باد دستی تو، زبان سؤالها
ما چون قلم تمام زبان شکایتیم
در خلوتی که قال شمارند حالها
از اشتیاق دام تو مرغان دوربین
در بیضه میدهند سرانجام بالها
در روزگار چشم تو جام تهی نماند
یکسر شدند ماه تمام این هلالها
داغی که بود بر دل مجنون دورگرد
شد تازه از سیاهی چشم غزالها
ده در شود گشاده، شود بسته چون دری
دارند ده زبان ز ده انگشت، لالها
در عهد پاکدامنی او نمیرود
دلهای بدگمان به ره احتمالها
صائب ز خوابهای پریشان خلاص شد
هرکس که ساده کرد دل از خط و خالها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامینی چون ناپایداری خیالها، عشق و اشتیاق، و درک عمیق از ذات حق میپردازد. شاعر به زیبایی و کمال محبوب (مثل یوسف) اشاره میکند و از دلمشغولیها و سوالات ناشی از عشق سخن میگوید. همچنین تأکید میشود که دلهای پاکدامن و ساده، از بدگمانیها و خطاهای رایج فاصله میگیرند و در نهایت، شاعر به آرامش پس از بیداری از خوابهای آشفته اشاره میکند. شعر به طور کلی بیانگر جستجوی حقیقت و زیبایی در عالم و انسانی است.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان به چیزی بینظیر دست یافت، از طریق مثالهای که هست. از راه خیالات و توهمات، به دنبال چیز واقعی نباش!
هوش مصنوعی: صدای جرس از زیبایی یوسف چه میداند؟ در عمق حقیقت و ذات خدا، هیچکس به جدلها و گفتوگوها نمیرسد.
هوش مصنوعی: چشمها مانند برگهای طلایی در پاییز به واسطهٔ نسیمی که از تو میوزد، شدهاند و پر از سوالات و کنجکاویها هستند.
هوش مصنوعی: ما مانند قلمی هستیم که تمام زبان را به شکایت درآوردهایم، در تنهایی که دیگران حال و احوال ما را نمیفهمند.
هوش مصنوعی: مرغها که به دام تو گرفتار شدهاند، با اشتیاق در دوربین پرواز میکنند و در نهایت به سمت بالهای خود میروند.
هوش مصنوعی: در دوران زندگی تو، هیچ چیزی بدون پر بودن باقی نماند و تمام زیباییها و خوشیها مثل ماه کامل، نمایان شدند و از میان این هلالهای کوچک گذر کردند.
هوش مصنوعی: درد و رنجی که بر دل مجنون بود، حالا به نوعی تازه و تازهتر شده، انگار از تاریکی چشمهای غزالها بیرون آمده و دوباره زنده شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که در یک مکان، در ورودی باز میشود، مانند این است که آن مکان به روی همه گشوده میشود، اما وقتی که دوباره بسته میشود، مانند این است که همه به سکوت و بیحرکتی میافتند. انسانها مانند انگشتان دست هستند؛ در حالی که بعضی از آنها قادر به صحبت کردن هستند، برخی دیگر سکوت میکنند و نمیتوانند خود را به راحتی بیان کنند.
هوش مصنوعی: در زمان پاکی و صداقت او، دلهای بدگمان به هیچ احتمالی توجه نمیکنند و به راهی نمیروند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از وسواس و نگرانیهای بیمورد رهایی یافته و دلش را از زیباییهای ظاهری و نشانهها آزاد کرده، به آرامش دست یافته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای از بنفشه ساخته بر گل مثالها
در آفتاب کرده ز عنبر کلالها
هاروت تو ز معجزه دارد دلیلها
ماروت تو ز شعبده دارد مثالها
هرروز بامداد برآیی و بر زنی
[...]
رونق به فر دولت او یافت حالها
ورنی نبود حال جهان بیمحالها
خوبی نداشت حال جهان بیوجود او
بیروی خوب، خوب نباشند حالها
سودای مهتران همه در حفظ مالهاست
[...]
ای دیده گوشمال ز جود تو مالها
پاینده باد دولت تو دیر سالها
ننگاشته به خامهٔ اندیشه تا ابد
نقّاش ذهن مثل تو اندر خیالها
بر چرخ مشتری که سعادت ازو برند
[...]
جائی رسیدهٔ که نبیند محیطِ تو
گرسوی چرخ بر شود اندیشه سالها
روزی که روزگار بنایِ تو مینهاد
ناهیدرودها زد و خرشید فالها
هرچند روی دوست نبینیم سالها
ما را بود هنوز امید وصالها
دارم بسی ز ریشهپوشی خیالها
یابم ز عقد طره دستار حالها
با رخت رقعه رقعه که وصله زدم برو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.