گنجور

 
صائب تبریزی

عشق کو تا چاک سازم جامهٔ ناموس را

پیشِ زُهّاد افکنم این خرقهٔ سالوس را

هیچ کس از رشتهٔ کارم سری بیرون نبرد

نبضِ من بندِ زبان گردید جالینوس را

از خودآرایان نمی‌باید بصیرت چشم‌داشت

عیب پیشِ پا نیاید در نظر طاوس را

حرف دعوی در میانِ باطلان دارد رواج

هست در بتخانه گلبانگِ دگر ناقوس را

هر چه ماند از تو بر جا، حاصلش باشد دریغ

چند خواهی جمع کرد این مایهٔ افسوس را

ظلم می‌سازد زبانِ عیب‌جویان را دراز

عدل مُهرِ خامشی بر لب زند جاسوس را

زخم از مرهم گواراتر بود بر عارفان

رخنه در زندان بود از نقش به، محبوس را

می‌کند در پردهٔ ناموس، حسن ایجادِ عشق

شمع چون پروانه در رقص آورد فانوس را

بر سرِ گنج است صائب پای من، تا کرده ام

چون صدف گنجینهٔ گوهر، کفِ افسوس را

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۷۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
جامی

برکش ای صوفی ز سر این خرقه سالوس را

جام می بستان و بشکن شیشه ناموس را

کاسه می خور که خواهد کاسه سر خاک خورد

بود نقش کاسه زر این سخن کاووس را

حسن رعنایان ز جعد عنبرافشان جلوه یافت

[...]

اهلی شیرازی

در گریبان ریز ساغر زاهد سالوس را

تا بسوزد ز آتش می خرقه ناموس را

خسته دل را دمی جانبخش می باید طبیب

عیسیی جو کین کرامت نیست جالینوس را

چون گدایانم بهل کز دور می بوسم زمین

[...]

صائب تبریزی

نعل در آتش گدازد، روی گرمت بوس را

زخمیِ دندان کند لعلت لبِ افسوس را

ناله و افغانِ من از لنگرِ تمکینِ اوست

بت ز خاموشی به فریاد آورد ناقوس را

خط چنین گر تنگ سازد بر دهانش جای بوس

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
طغرای مشهدی

گر دلم نالان شد از دست بتان، عیبش مکن

کاوش ناحق، به فریاد آورد ناقوس را

همچو شبنم، آب می گردم ز تاب عارضش

تا ز گلبرگ لب او می ربایم بوس را

جویای تبریزی

دل ندارد تاب صحبت های نامانوس را

ره مده در بزم رندان زاهد سالوس را

در حقیقت این خود آرایان گرفتار خودند

حسن خط و خال بس باشد قفس طاووس را

جوش شوخی معنی آزرم از یاد تو برد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه