از کار رفته دست چو دست سبو مرا
ریزند می چو شیشه مگر در گلو مرا
کی می رسید چاک گریبان به دامنم؟
گر می رسید دست به دامان او مرا
رنگین تر از سرشک بود گفتگوی من
از بس شده است گریه گره در گلو مرا
از خویش رفته را نتوان یافت نقش پا
سرگشته آن کسی که کند جستجو مرا
دلسرد از نظاره باغ بهشت کرد
صحرای ساده دل بی آرزو مرا
دارد هوای چشمه خورشید شبنمم
مقراض بال و پر نشود رنگ و بو مرا
از چاره، درد عشق یکی می شود هزار
بیچاره آن کسی که شود چاره جو مرا
از شوق جلوه تو سراپای دیده ام
هر چند آب رفته نیاید به جو مرا
صد کاسه خون اگر چه کشیدم درین چمن
زردی نرفت چون گل رعنا ز رو مرا
در حفظ آبرو چو گهر لرزشم بجاست
جان تازه داشت در همه عمر این وضو مرا
از گوهرم غبار یتیمی نمی رود
صائب اگر محیط دهد شستشو مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای عاشقانهی سراینده میپردازد. شاعر از دلتنگی و اشتیاقش برای محبوب میگوید و حسرتهای ناشی از دوری را توصیف میکند. او اشاره میکند که چگونه غم و گریه بر روی او سایه افکنده و تلاش برای فراموشی عشق به هر دلیلی ناکام مانده است. سراینده با به کار بردن تصاویری از طبیعیات و چهره انسان، درد خود را بازگو میکند و از تأثیرات منفی عشق و تنهایی بر زندگیاش سخن میگوید. در نهایت، او به یتیمی و غبار غم بر روی جانش اشاره میکند و از عدم توانایی در فراموش کردن محبوبش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: وقتی که دست من به عنوان ظرفی خالی شده، میای خواهم که در این گلویم بریزند، مثل شیشهای که در آن نگه داشته میشود.
هوش مصنوعی: چه زمانی چاک گریبان من به دامن او میرسید؟ اگر میرسید، دستم به دامنش میچسبید.
هوش مصنوعی: گفتگوی من به قدری غمگین و پر احساس است که مانند اشکهای رنگی شده است؛ به مقدار زیادی گریه کردهام که گرهای در گلویم ایجاد شده است.
هوش مصنوعی: کسی که از خود واقعیاش دور شده، نمیتواند ردپایی از خود پیدا کند. این شخص مانند کسی است که در جستجوی من است، اما در گمراهی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که دیدن زیباییهای بهشت و باغهای آن، سبب ناامیدی و دلسردیام شده است و در نتیجه، دلم را به سادگی و بیخیالی در میدانها و صحراهای بیادعا سپردهام.
هوش مصنوعی: هوای چشمه خورشید را دارم، اما باران من هیچ رنگ و بویی ندارد و نمیتواند بال و پرم را بزند.
هوش مصنوعی: درد عشق، از یک راه حل به هزار مشکل تبدیل میشود، و کسی که در تلاش برای یافتن چاره باشد، خود دچار درد و رنج خواهد شد.
هوش مصنوعی: از شوق دیدارت، چشمانم پر از حس و عشق است، هرچند که دیگر نمیتوانم به گذشته برگردم و آن لحظات را تجربه کنم.
هوش مصنوعی: هرچند در این گلزار با درد و رنج فراوان مواجه شدهام و چشمانم پر از خون است، اما طراوت و زیبایی من مانند گل رعنا از بین نرفته است.
هوش مصنوعی: در تلاش برای نگهداشتن آبرویم، احساس میکنم همچون مرواری در حال لرزیدن هستم. این وضو که در طول عمرم انجام دادهام، برای روح و جانم تازگی و طراوت به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: غم و غصههای ناشی از یتیمی از وجودم پاک نمیشود، صائب، مگر اینکه محیط اطرافم تغییر کند و مرا از این شرایط رها کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دارد زبون بتیغ زبان طعنه گو مرا
بستان بخیر ای اجل از دست او مرا
یا رب چه کینه داشت بمن دشمنی که او
شد رهنمون بدیدن آن کینه جو مرا
از بخت شور و تلخی عمرم خبر نداشت
[...]
هست آرزوی کشتن آن تند خو مرا
گر او نکشت، می کشد این آرزو مرا
جان من از جدایی آن مه بلب رسید
ای وای! گر فلک نرساند باو مرا
با ذوق جستجوی تو آسوده خاطرم
[...]
جان بر لب و ز یار هزار آرزو مرا
بگذار ای طبیب زمانی باو مرا
زین تب چنان ره نفسم تنگ شد که هیچ
جز آب تیغ او نرود در گلو مرا
آن بلبلم که جلوهٔ آتش گل من است
[...]
ناگفته ماند صد سخن آرزو مرا
لب بسته ناامیدی ازین گفتگو مرا
در چشم خلق بس که مرا خوار کردهای
نشناسد آب روی، کس از آب جو مرا
دور از تو کار خنجر الماس میکند
[...]
مشت خسم، ولی چو نشینم به آن بهار
گلدسته می کند اثر رنگ و بو مرا
صد ره گر از خمار بیفتم به پای خم
یک دستگیر نیست به غیر از سبو مرا
نی شمع پی به گریه من می برد، نه ابر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.