گر قابل ملال نیم، شاد کن مرا
ویران اگر نمی کنی، آباد کن مرا
ز افتادگی مباد شوم بار خاطرت
تا هست پای رفتنی آزاد کن مرا
خواری کشیدگان به عزیزی رسند زود
زان پیشتر که یاد کنی یاد کن مرا
گر داد من نمی دهی ای پادشاه حسن
یکباره پایمال ز بیداد کن مرا
حیف است اگر چه کذب رود بر زبان تو
از وعده دروغ، دلی شاد کن مرا
پیوسته است سلسله خاکیان به هم
بر هر زمین که سایه کنی، یاد کن مرا
شاید به گرد قافله بیخودان رسم
ای پیر دیر، همتی امداد کن مرا
پر کن ز باده تا خط بغداد جام من
فرمانروای خطه بغداد کن مرا
درمانده ام به دست دل همچو سنگ خود
سرپنجه تصرف فرهاد کن مرا
گشته است خون مرده جهان ز آرمیدگی
دیوانه قلمرو ایجاد کن مرا
بی حاصلی ز سنگ ملامت بود حصار
چون سرو و بید ز ثمر آزاد کن مرا
دارد به فکر صائب من گوش، عالمی
یک ره تو نیز گوش به فریاد کن مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به درخواست کمک و توجه به وضعیت خود پرداخته است. او از خدا یا پادشاه خوبی میخواهد که در صورتی که نمیتواند او را شاد کند، حداقل رهایش سازد تا در عذاب نماند. شاعر به یادآوری خاطرات و محبتها اشاره میکند و میگوید حتی اگر زبان به دروغ بیاوری، فقط دلی شاد کن. او از اوضاع ناگوار و کسالتبار زندگی شکایت دارد و به دنبال راهی برای رهایی و بهبود وضعیت خود است. در نهایت، شاعر به امید یک تغییر مثبت و رسیدن به خوشیهای درونی، دست به دعا و درخواست میزند.
هوش مصنوعی: اگر نمیتوانی به من آرامش و شادی بدهی، دستکم مرا ویران نکن؛ و اگر نمیتوانی مرا ویران کنی، پس سعی کن زندگیام را زنده و پرانرژی کنی.
هوش مصنوعی: نباید به خاطر سقوط و افتادگی دچار اندوه شوم، تا زمانی که راهی برای رفتن هست، مرا آزاد کن.
هوش مصنوعی: آدمهای ذلیل و تحقیر شده به زودی به مقام و منزلتی میرسند، پیش از آنکه تو بخواهی مرا به یاد بیاوری، خودت به یاد من بیاور.
هوش مصنوعی: اگر تو به من نمیPerhaps kindness میکنی، ای پادشاه خوبان، پس یکباره مرا از ظلم و ستم خود پنهان کن و بیمروتیم را نادیده بگیر.
هوش مصنوعی: اگرچه وعدههای دروغ ممکن است از زبان تو بیرون بیاید، اما بهتر است که دلی را با حرفهای شیرین شاد کنی.
هوش مصنوعی: مردم خاکی همیشه به یکدیگر مرتبط هستند. هر جا که قدم بگذاری و سایهای بیفکنی، به یاد من باش.
هوش مصنوعی: ای پیر کهن، ممکن است که من هم به جمع دیوانگان بپیوندم، پس لطفاً کمکم کن تا به هدف خود برسم.
هوش مصنوعی: بده به من نوشیدنی تا جام من پر شود، و مرا حکمرانی بر این سرزمین بغداد قرار ده.
هوش مصنوعی: من به خاطر احساساتم در دشواری هستم و مانند سنگی که در دست دل گرفتار شده، از تو میخواهم که مانند فرهاد، که به خاطر عشقش کوه را میکند، مرا نیز در بند خود بگیری و تسلطی بر من بیابی.
هوش مصنوعی: آدمی در فراغت و سکون زندگی، مانند مردهای بیتحرک است و به همین خاطر، باید به من قدرت خلق و ایجاد بدهی.
هوش مصنوعی: من از ملامت و سرزنش دیگران به ستوه آمدهام، مانند درختان سرو و بید که به جای ثمر شادی، تنها حسرت دارند. مرا از این حالت رها کن و به آزادی برسان.
هوش مصنوعی: من در حال فکر کردن به تو هستم، ای عالم! تو هم به فریاد من گوش بده و مرا یاری کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گر قابل ملال نیم، شاد کن مرا
ویران اگر نمیکنی آباد کن مرا
حیف است اگر چه کذب رود بر زبان تو
از وعدهٔ دروغ، دلی شاد کن مرا
پیوسته است سلسلهٔ خاکیان به هم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.