پیچیده درد هجر تو بر یکدگر مرا
شاید غلط به نامه کند نامه بر مرا
از هیچ کس مرا گله ای نیست چون گهر
کز آب خود شده است گره سخت تر مرا
چون نور آفتاب، پر و بال من شود
هر چند روزگار کند بی سپر مرا
باشد ز چشم مور، مرا باغ دلگشا
آید جهان ز بس به نظر مختصر مرا
چون منتهای طلب من محو گشتن است
هر موجه سراب شود راهبر مرا
چون تیر، تا هدف نکنم هیچ جا مقام
بیچاره رهروی که شود همسفر مرا
تا بود چون حباب سبکبار زور قم
باد مراد بود ز موج خطر مرا
چندان که موی بیش ز پیری شود سفید
کوته شود امید چو شمع سحر مرا
در هیچ جا قرار ز شوخی نمی کنی
نظاره تو ساخت پریشان نظر مرا
شستم ز گریه دست که غیر از گداختن
چون شمع نیست حاصلی از چشم تر مرا
عشقم چنان ربود که دنیا و آخرت
افتاد چون دو قطره اشک از نظر مرا
صائب ز هوش ناقص خود می کشم ملال
خوشوقت باد آنکه کند بی خبر مرا
صائب به اهل عشق بود روی حرف من
دل وا شود ز سوختگان چون شرر مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و درد ناشی از جدایی و عشق است. شاعر از پیچیدگی و سختیهای ناشی از فراق معشوق سخن میگوید و به احساس ناامیدی و بیپناهی خود اشاره میکند. او به تنگنای وجودی خود پرداخته و میگوید که دیگر از کسی گلهای ندارد زیرا مشکلات زندگی او را سختتر کردهاند. در ادامه، شاعر به کنایههای زیبایی از عشق و امید اشاره دارد، ولی در عین حال، پیری و زوال را نیز به تصویر میکشد و از ناپایداری دنیا و حوادث آن گلهمند است. در نهایت، اعتراف میکند که عشق چنان او را گرفته که دنیا و آخرتش تحتالشعاع آن قرار گرفته و آرزو دارد که دیگران از رنجهای او بیخبر بمانند.
هوش مصنوعی: درد جدایی تو به شکل عجیب و غریبی در زندگیام گنجانده شده است، شاید این احساس نادرست را در نامهام ثبت کند.
هوش مصنوعی: من از هیچکس شکایتی ندارم، زیرا مانند دانهای الماس که از آب خود بوجود آمده، به سختی و محکم بودن خود ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: زمانی که مانند نور خورشید وجودم روشن شود، هرچند روزگار مرا بدون حمایت و محافظت رها کند.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که حتی اگر دیدگاه فردی کوچک و محدود باشد، باز هم میتواند از طریق آن، زیباییها و دلگشاییهای جهان را تجربه کند. به عبارتی، داشتن نگاه مختصر نسبت به دنیا، مانع از درک زیبایی و شادی نمیشود.
هوش مصنوعی: وقتی که آرزوی من به پایان برسد و به حالت محو شدن درآیم، هر حرکت و نشانهای که ببینم، برایم به مانند سرابی خواهد شد که مرا هدایت میکند.
هوش مصنوعی: من مثل تیر هستم که تا به هدف نزنم، در هیچ جایی آرام نمینشینم. حالا نمیخواهم به بیچارهای که همسفر من میشود، آسیب برسانم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مانند حبابی سبک و بیوزن هستم، باید بدانم که زور باد مساعد است و از امواج خطر احساس اطمینان میکنم.
هوش مصنوعی: هرچه که موهایم به خاطر پیری سفیدتر میشود، امیدهایم همچون شمعی در سپیدهدم کوتاهتر میگردد.
هوش مصنوعی: در هیچ مکانی نمیتوانم آرامش را از شوخیهای تو بیابم، چرا که نگاه تو باعث سردرگمی و پریشانی من شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر اشکهایم دستهایم را شستم، چرا که جز ذوب شدن مانند شمع، نتیجهای از این چشمهای تر به دست نیاوردم.
هوش مصنوعی: عشقم به قدری مرا فریب داد و مجذوب کرد که نه تنها زندگیام را فراموش کردم، بلکه آخرت و همه چیز دیگر برایم غیرمهم شد. انگار همه چیز به اندازه دو قطره اشک از جلوی چشمانم افتاد.
هوش مصنوعی: من به دلیل کمهوشی خودم غم و اندوهی را تحمل میکنم. خوش به حال کسی که بدون این که از حال و روز من باخبر باشد، به زندگیاش ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: عشق، برای عاشقان به مانند چهرهای دلنشین میباشد. دل من به خاطر سوختن عاشقانی که مانند شرر (جرقه) هستند، به حرف من گوش میدهد و باز میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
آزرده کرد کژدم غربت جگر مرا
گوئی زبون نیافت ز گیتی مگر مرا
در حال خویشتن چو همی ژرف بنگرم
صفرا همی برآید از انده به سر مرا
گویم: چرا نشانهٔ تیر زمانه کرد
[...]
ای کرده در جهان غم عشقت سمر مرا
وی کرده دست عشق تو زیر و زبر مرا
از پای تا به سر همه عشقت شدم چنانک
در زیر پای عشق تو گم گشت سر مرا
گر بیتو خواب و خورد نباشد مرا رواست
[...]
دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا
فریاد ازان دو سلسله مشک تر مرا
سنگین دل تو سخت تر از سنگ مرمر است
کوه غم است بر دل ازان سنگ، مر مرا
دی غمزه تو کرد اشارت به سوی لب
[...]
ای سوخته ز آتش عشقت جگر مرا
وی برده درد عشق تو از خود بدر مرا
عشق تو چون قضای ازل خواهدم بکشت
معلوم شد ز عالم غیب این قدر مرا
عمرم گذشت و از تو خبر هم نیافتم
[...]
آن چشم نرگس به سر آن پسر مرا
چون لاله ساخت غرقه به خون جگر مرا
نیک و بدی چو هست به تقدیر چون کنم
زاهد رسید هم زقضا این قدر مرا
دردی است در دلم که مداوا لبان اوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.