گنجور

 
صائب تبریزی

از فغان شد سر‌گرانی بیش آن طناز را

نالهٔ عاشق بود افسانه خوابِ ناز را

از ریاضت دامنِ مقصود می‌آید به چنگ

گوشمال آخر شود دستِ نوازش ساز را

از زبان‌بازی سخن‌چین را زبان گردد دراز

می‌شود مُهرِ دهن، شمع از خموشی گاز را

می‌گشاید بالِ شهرت ناله در کنجِ قفس

می‌کند خس‌پوشِ گلشن شعلهٔ آواز را

صفحهٔ ننوشته را از حرف‌گیران باک نیست

بستنِ لب می‌شود مُهرِ دهن غمّاز را

می‌زند ناخن به دل هر‌چند هر سازی که هست

دستِ دیگر در خراشِ دل بود آواز را

از نظر‌بستن ز دنیا، رغبتِ زاهد فزود

حرصِ صید از چشم‌بستن بیش گردد باز را

لفظِ نازک، حسنِ معنی را دو‌بالا می‌کند

شیشهٔ شیراز می‌باید میِ شیراز را

از خود‌آرایی سبک‌پروازی از طاوس رفت

گشت رنگینی حنای بال و پر پرواز را

تیرِ روی ترکش از خون بیش‌ روزی می‌خورد

می‌رسد از چرخ زحمت بیشتر ممتاز را

بوی گل را برگ نتواند ز جولان بازداشت

چون کنم صائب نهان در پردهٔ دل راز را؟

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۷۱ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
وحشی بافقی

نرخ بالا کن متاع غمزهٔ غماز را

شیوه را بشناس قیمت، قدر مشکن ناز را

پیش تو من کم ز اغیارم و گرنه فرق هست

مردم بی‌امتیاز و عاشق ممتاز را

صید بندانت مبادا طعن نادانی زنند

[...]

صائب تبریزی

شد غرورِ حسن از خط بیش آن طناز را

بوی این ریحان گران‌تر کرد خوابِ ناز را

انتظارِ صید دارد زاهدان را گوشه‌گیر

نیست از سیری، ز دنیا چشم‌بستن باز را

در هوای رستگاری نیست بال‌افشانیم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
طغرای مشهدی

بس که شد مرغ نگاهم بی گل رویت ضعیف

برنمی تابد ز سستی تهمت پرواز را

ساقیا ته جرعه ای در کاسه طنبور کن

تا کند از پرده بیرون نغمه های راز را

فیاض لاهیجی

پنجه می‌بازد خرد آن دست چوگان‌باز را

دست می‌بوسد هنر آن شست تیرانداز را

مرکبش را مست نازی گفته‌ام کز هر خرام

در جلو می‌افکند چابک‌وشان ناز را

بلهوس را رام با خود کرد پُر بی‌عزّتی‌ست

[...]

خالد نقشبندی

حادیا خیز و بلند آهنگ کن آواز را

آر در رقص از نوای جانفزا جمّاز را

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه