گنجور

 
صائب تبریزی

تا کی ز کف عنان توکل رها کنی؟

از نقش پای راهروان رهنما کنی

چون حلقه، دیده نگران شو تمام عمر

شاید به روی خود در توفیق وا کنی

جز نقش یوسفی نبود در بساط صبر

تو جهد کن که آینه را (با صفا کنی)

اطعام، رزق روح و طعام است (رزق تن)

تا کی ز رزق روح به تن اکتفا کنی؟

دست خود از نگار علایق بشوی پاک

تا صد گره گشاده به دست دعا کنی

در نامرادی این همه بیداد می کنی

گر چرخ بر مراد تو گردد چها کنی؟

آشفتگی ز مغز ( نمی رود)

دستار نیست (این که ز سر زود وا کنی)

قالب تهی ز خویش ( )

چون بهله دست (در کمر مدعا کنی)

تنگ شکر ( )

گر خوابگاه (خویشتن از بوریا کنی)

تا کی دهان خویش ( )

چند اکتفا ( )

) در خانه، کور (

) عصا کنی (

از خودسری و بی بصری، چند چون حباب

صائب ز بحر خانه خود را جدا کنی؟

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

خوارزم گرد لشکرش ار بنگری همی

بینی علم علم تو بهر دشت و کردری

منوچهری

نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می

تمثالهای عزه و تصویرهای می

بستان بسان بادیه گشته‌ست پرنگار

از سنبلش قبیله و از ارغوانش حی

صد کارگاه ششترکرده‌ست باغ لاش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
مسعود سعد سلمان

روز دی است خیز و بیار ای نگار می

ای ترک می بیار که ترکی گرفت دی

می ده به رطل و جام که در بزم خسروی

بنشست شاه شاد ملک ارسلان به می

شاهی که کرد چرخ و فلک را به زیر پای

[...]

وطواط

فصل بهار آمد و بگذشت عهد دی

پیش آر، ای چراغ ری، اکنون چراغ می

تاریکی است مانده ز دی در نهاد ما

و آن جز چراغ می نبرد، ای چراغ ری

برکش نوا، که خاطب گل بر کشید صورت

[...]

سوزنی سمرقندی

ای پایگاه قدر تو بر خط استوی

از فر تو چو خلد برین گشته استوی

در باغ استوی طرب انگیز بگذران

لحن مغنیان خود از خط استوی

جان راغذا سماع خوش و روی نیکو است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه