با زهر چشم خنده همآغوش کردهای
بادام تلخ را چه شکرپوش کردهای؟
داریم چون قبا سر بندت هزار جا
ما را چه ناامید ز آغوش کردهای؟
تا چشم را به هم زدهای، از سپاه ناز
تاراج عافیتکده هوش کردهای
در پیش آفتاب چه پرتو دهد چراغ؟
گل را خجل ز صبح بناگوش کردهای
حق نمک چگونه فراموش من شود؟
داغ مرا به خنده نمکپوش کردهای
شکر توام ز تیغ زبان موج میزند
چون آب اگرچه خون مرا نوش کردهای
صائب ز فکرهای ثریا نثار خود
ما را چه حلقههاست که در گوش کردهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به توصیف احساسات خود نسبت به معشوق میپردازد. او اشاره میکند که معشوق با ظاهری جذاب و شگفتانگیز، بر دل او تسلط یافته و او را از آرامش و آسایش دور کرده است. زیبایی معشوق در کنار دلتنگیای که برایش احساس میکند، تناقضی را ایجاد کرده است. شاعر همچنین به یادآوری خاطرات تلخ و شیرین و تأثیر رفتار معشوق بر خود میپردازد و میگوید که چگونه لبخند و زیبایی او، بر زخمهای عاطفیاش نمک میزند و باعث عمیقتر شدن دردهایش میشود. در نهایت، او از حلقههای وابستگیاش به معشوق سخن میگوید که او را در بند کرده است.
هوش مصنوعی: تو با نگاه خنک و سرد خود، تلخی بادام را قندین کردهای، گویی تلخی آن را با خندهات پوشاندهای.
هوش مصنوعی: ما به خاطر وجود تو در زندگیمان در هزاران جا خود را احساس میکنیم. چرا اینقدر ناامید شدهای و از آغوش محبتت دور کردهای؟
هوش مصنوعی: به محض اینکه چشمانت را بستهای، از لشکر زیبایی ناز، آرامش و آسایش تو را دزدیدهاند.
هوش مصنوعی: پیش روی آفتاب، چراغ چه نوری میتواند داشته باشد؟ گل که در صبحگاهی زیبا شکفته شده، از خجالت سر به زیر دارد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم محبت و دوستیات را فراموش کنم؟ در حالی که درد و رنج من را با شوخی و خندهای که داری، تسکین دادهای.
هوش مصنوعی: من به خاطر زبان تندت شکرگزارم، وقتی که مانند موج در آب میزند. هرچند که تو خون من را نوشیدهای.
هوش مصنوعی: صائب از افکار والای خود بگوید که ما چه حلقههایی در گوش داریم و هدف ما چیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یکباره عهد یار فراموش کردهای
دست مراد با که در آغوش کردهای
گفتی حدیث خصم نگیری به گوش و من
دیدم به چشم خویش که در گوش کردهای
ای دل اگر ز دست برفتی غریب نیست
[...]
ما را چو عهد خویش فراموش کردهای
گویا حدیث مدعیان گوش کردهای
بر روی زهره خط غلامی کشیدهای
چون تار طره زیب بناگوش کردهای
تا قلب عاشقان شکند لشکر غمت
[...]
افسانهٔ وفایی اگر گوش کردهای
یادم کن آنقدرکه فراموش کردهای
لعلتخموش و دلهوسانشایصد سئوال
آبم ز شرم چشمهٔ بیجوش کردهای
خیمازهٔ خیال تسلی کنار نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.