تا چهره گلگل از می گلفام کردهای
صد مرغ دل اسیر به گلدام کردهای
چشم بدت مباد، که نقل و شراب من
آماده از دو چشم چو بادام کردهای
از روی ناز تا به لب خود رساندهای
خونها ز باده در جگر جام کردهای
رام کسی اگر نشوی از تو دور نیست
کز رم هزار دلشده را رام کردهای
لعل لب ترا چه کمی از حلاوت است؟
کز بوسه اختصار به پیغام کردهای
زان خط مشکفام، که روزش سیاه باد!
صبح امید سوختگان شام کردهای
روی زمین قلمرو سیلاب آفت است
در رهگذار سیل چه آرام کردهای؟
سرمایه تو نیست به غیر از کف تهی
رنگین دکان خویشتن از وام کردهای
روی تو چون سیاه نگردد، که چون نگین
هموار خویش را ز پی نام کردهای
از روز و شب دو اسبه سفر میکند حیات
صائب چه اعتماد به ایام کردهای؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبح مرا به ظن غلط شام کردهای
بیتاب مرا گنهی نام کردهای
تا ذوق حرف تلخ تو حسرت کشم کند
ایذای من به نامه و پیغام کردهای
از غایت مضایقه در گفت و گو مرا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.