ای آن که دل به دولت بیدار بسته ای
در راه برق، سد خس و خار بسته ای
ای بی خبر که تقویت نفس می کنی
غافل مشو که گرگ به پروار بسته ای
در پیش هر که غیر خدا بسته ای کمر
زنهار پاره ساز که زنار بسته ای
یک سو فکنده ای ز نظر پرده حیا
بر دل هزار پرده زنگار بسته ای
سازی روان ز هر مژه صد کاروان اشک
گر وا کنند آنچه تو در بار بسته ای
سیلاب حادثات ترا می کند ز جا
دامن اگر به دامن کهسار بسته ای
تاج زرست جای تو کوتاه بین و تو
دل بر صدف چو گوهر شهوار بسته ای
خواهی به باد داد سر سبز خود چو شمع
زینسان که دل به طره طرار بسته ای
جز شکوه حرفی از تو تراوش نمی کند
از شکر یک قلم لب اظهار بسته ای
نقد حیات داده ای از دست رایگان
چون سکه دل به درهم و دینار بسته ای
غیر از سیاه کردن اوراق عمر خویش
صائب دگر چه طرف ز گفتار بسته ای؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد و بررسی حال افرادی میپردازد که دل به چیزهای فانی و دنیوی بستهاند و از یاد خدا غافل هستند. شاعر به این افراد میگوید که در مسیر اشتباه حرکت میکنند و به جای توجه به حقیقت و معنا، دل خود را به ظواهر و زرق و برقهای دنیا پیوند زدهاند. او هشدار میدهد که غفلت از خداوند به ضرر آنها خواهد بود و این وضعیت، تنها به بروز مشکلات و رنجهای بیشتر میانجامد. شاعر همچنین به ناکامیهای ناشی از این انتخاب و خطراتی که ممکن است بر سر راه آنها قرار گیرد اشاره میکند و در نهایت، از بیفایده بودن این زندگی و تلاشها سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای کسی که دل به کامیابی و سعادت زدهای، در مسیری که نور و روشنی وجود دارد، خودت را با مشکلات و موانع پیچیده کردهای.
هوش مصنوعی: ای آنکه به خودت قوت و قدرت میدهی، غافل نباش که ممکن است دشمنی در کمین تو باشد و به راحتی به تو آسیب برساند.
هوش مصنوعی: هرگاه به غیر از خدا به کسی وابسته شوی، مواظب باش که آن قید و بند را پاره کنی، چون داری در واقع به چیزی وابسته میشوی که به تو آسیب میزند.
هوش مصنوعی: تو با یک حرکت چادر حیا را از چهره برداشتهای و دلهایمان را به هزار روزنه و زنگار آلوده کردهای.
هوش مصنوعی: از هر مژهات گویی صدها کاروان اشک جاری میشود، اگر آنچه را که در دل پنهان کردهای، آشکار کنی.
هوش مصنوعی: خطرات و حوادث زندگی تو را از جای خود خارج میکند، اگر دامن خود را به کوهها محکم بسته باشی.
هوش مصنوعی: تاج طلا بر سر توست، اما برای تو کوچک و بیارزش است. تو دلت را مانند مروارید در صدفی بستهای و از دنیا دوری کردهای.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی جوانی و سرسبزیات را به باد بدهی، همچون شمعی که در آتش میسوزد، اینگونه است که دل به زیباییهای فریبنده سپردهای.
هوش مصنوعی: تنها از شکایت و نالههای تو چیزی سرازیر نمیشود و زبان تو به قدری شیرین است که میتواند حتی در سکوت هم خود را بیان کند.
هوش مصنوعی: زندگی خود را بیدلیل و بیقیمت تبدیل به کالایی کردهای و دلت را به چیزی مانند پول و ثروت گره زدهای.
هوش مصنوعی: غیر از اینکه فقط صفحات عمر خود را پر از نوشتههای بیفایده کنی، صائب، چه کار دیگری از گفتار خود انجام دادهای؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از زهر چشم، چشم من زار بسته ای
راه عیادت از چه به بیمار بسته ای؟
راه هزار قافله دل می زند به مکر
از شرم پرده ای که به رخسار بسته ای
قانع به یک نظاره خشکیم ما ز دور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.