روزی که پسته دید لب همچو قند او
شد خنده زهر در دهن نیم خند او
لیلی وشی که شورش سوادی من ازوست
یک حلقه است چشم غزال از کمند او
جان می دهد به نرگس بیمار خلق را
عیسی دمی که من شده ام دردمند او
از لطف همچو اشک شود آب پیکرش
از پرده های چشم بود گر پرند او
آید به رنگ سبزه خوابیده در نظر
عمر خضر به سایه سروبلند او
یوسف ز بند عشق عزیز زمانه شد
دل بد مکن که بنده نوازست بند او
از چشم تر به آب رسانند عاشقان
بر هر زمین که پای گذارد سمند او
خون همچو نافه در جگرش مشک می شود
پیچد به هر غزال که مشکین کمند او
آن آتشین عذار به گلزار چون رود
گلها کنند خرده خود را سپند او
هر چند صید لاغر من نیست کشتنی
نومید نیستم ز نگاه کشند او
صائب شده است خانه زنبور سینه ام
از دستبازی مژه های بلند او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و تأثیر عمیق محبوب خود میپردازد. او لبان پستهای محبوب را مانند قند میبیند که خندهای تلخ را به همراه دارد. محبوب او به شدت جذاب و شگفتانگیز است و چشمهایش مانند غزالی اسیر در کمند عشقی بیپایان است. شاعر در مورد اثرات عشق و زیبایی محبوبش بر روح و دل خود صحبت میکند، و به گونهای از درد و رنج عشق اشاره میکند که به او زندگی و امید میدهد. همچنین به خواص رمانتیک و روحانی آن اشاره دارد، مانند نرگس بیمار که جانها را تسکین میدهد، یا رنگ سبزهای که در نگاه اوست. در نهایت، شاعر از احساسات عمیقتری سخن میگوید که ناشی از عشق و زیبایی محبوبش است و حتی به نامگذاری خود به عنوان «صایب» در این مسیر اشاره میکند.
هوش مصنوعی: روزی که پسته را دید، لب او زیبا و شیرین مانند قند شد و در دلش خندهای تلخ مانند زهر وجود داشت، هرچند که لبخند کوچکی بر چهرهاش بود.
هوش مصنوعی: لیلی و شیوهاش که شور و شوق من از او نشأت گرفته، تنها یک دایره است که همانند چشمی از غزال در دام او قرار دارد.
هوش مصنوعی: جان به نرگس بیمار میرسد، مانند عیسی که در یک لحظه میتواند به درد و رنج دیگران پایان دهد، اما اکنون من خود در رنج او گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: از محبت و لطف، چهرهاش مانند آب نرم و لطیف میشود و این زیبایی همانند اشکی است که از چشمها میریزد، اگر او پرندهای باشد.
هوش مصنوعی: در دیدار، سبزهای که خوابیده است به رنگ طبیعت، به یاد عمر طولانی خضر در سایه سرو بلندی میآید.
هوش مصنوعی: یوسف از زنجیر عشق آزاد شد و به مقامی رسید که در دوران خود عزیز و گرامی بود. دل نگرانی نداشته باش، زیرا او کسی است که به بندگانش لطف و محبت میکند.
هوش مصنوعی: عاشقان به هر جایی که سمند او پا بگذارد، از چشمان پرآبشان به آنجا آب میرسانند.
هوش مصنوعی: خون او همچون بوی خوشی در دلش منتشر میشود و به هر غزالی که با زلفهای سیاه و دلربا به او نزدیک میشود، میپیچد و او را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: چهره آتشین او در گلزار، مانند جویی که گلها را پخش میکند، باعث میشود که بخشی از وجودش همچون عطر (سپند) خود را در میان گلها منتشر کند.
هوش مصنوعی: گرچه شکار ضعیف من قابل کشتن نیست، اما از نگاه او ناامید نیستم.
هوش مصنوعی: خانه زنبور که در اینجا به سینه اشاره دارد، به خاطر زیبایی و جاذبه مژههای بلند او برافروخته و شلوغ شده است. در واقع، چشمنواز بودن آن شخص باعث ایجاد احساساتی در دل من شده و دلم را پر از شور و شوق کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلسوز ما که آتش گویاست قند او
آتش که دید دانهٔ دلها سپند او
هر آفتاب زردم عیدی بود تمام
چون بینمش که نیم هلال است قند او
بر چون پرند، لیک دلش گوشهٔ پلاس
[...]
گفتم به عقل پای برآرم ز بند او
روی خلاص نیست به جهد از کمند او
مستوجب ملامتی ای دل که چند بار
عقلت بگفت و گوش نکردی به پند او
آن بوستان میوه شیرین که دست جهد
[...]
پر نارساست سعی تحیر کمند او
ای ناله همتی ز نهال بلند او
برقی به ماه نو زد و گردی به موج گل
از ابروی اشارهٔ نعل سمند او
ناسور را به داغ دوا میکنند و بس
[...]
بندد دل ار چنین خم مشکین کمند او
ای صید دل مجوی خلاصی ز بند او
اندیشهای ز چشم بدش نیست زانکه هست
دایم ز خال چهره بر آتش سپند او
اول به کشور دل من تاخت هر که کرد
[...]
عاشق گریختن نتواند ز بند او
گر شش جهت اسیر بود در کمند او
عاقل اگر چه پند حکیمانه میدهد
عاشق چگونه گوش گذارد به پند او
ای عشق از کدام درختست میوهات
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.