خواجه غلط کردهای در روشِ یار من
صد چو تو هم گم شود در من و در کار من
نبود هر گردنی لایق شمشیر عشق
خون سگان کی خورَد؟ ضیغَمِ خونخوارِ من
قلزم من کی کشد تخته هر کشتیی ؟
شوره تو کی چرد ز ابر گهربار من
سر بمگردان چنین پوز مجنبان چنان
چون تو خری کی رسد در جو انبار من ؟
خواجه به خویش آ یکی چشم گشا اندکی
گرچه نه بر پای توست اندک و بسیار من
گفت که « عاشق چرا مست شد و بیحیا ؟»
باده حیا کی هلد !؟ خاصه ز خمار من
فتنه گرگی شده هم دغل و مکر او
دام وی از وی کند قانص عیار من
بر سر بازار او گرگ کهن کی خرند ؟
هر طرفی یوسفی زنده به بازار من
همچو تو جغدی کجا باغ ارم را سزد ؟
بلبل جان هم نیافت راه به گلزار من
مفخر تبریزیان شمس حق و دین بگو
بلک صدای تو است این همه گفتار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به خواجهای (دوست یا معشوق) اشاره میکند که در مقایسه با خود، ناچیز و بیارزش است. او بیان میکند که عشق و عواطف عمیقتر از آناند که هرکس بتواند به سادگی درک کند و فقط افراد خاصی سزاوار آن هستند. شاعر از طعنه و کنایه استفاده میکند تا نشان دهد که عشق و زیباییهای واقعی فراتر از آن است که دیگران تصور کنند و به نقد کسانی میپردازد که خود را در جایگاه عشق قرار میدهند اما در حقیقت لایق آن نیستند. همچنین به تمایز میان عاشق واقعی و کسانی که در پی فریب و دغلاند اشاره میکند، و در نهایت به اهمیت شمس تبریزی به عنوان یک شخصیت معنوی و الهامبخش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: عزیز من، تو در درک و رفتار محبوب من اشتباه کردهای. اگر صد نفر مثل تو هم به من بپیوندند، باز هم در وجود من و در کارهایم گم خواهند شد.
ضَیغَم یعنی شیر درنده
هوش مصنوعی: کدام دریا میتواند هر کشتی را به ساحل برساند؟ و کدام نمک دریا از بارانهای پربار من خُشک میشود؟
هوش مصنوعی: به خودت نگرد و خودت را اینگونه پایین نیاور، چون کسی مثل تو هرگز به هدف من نمیرسد.
هوش مصنوعی: ای خواجه، به خود نگاهی بینداز؛ هرچند تغییرات تو کم است، ولی برای من اهمیت زیادی دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا گوینده از کسی میپرسد که چرا عاشق به حالت مستی و بیشرمی درآمده است. او به طعنه میگوید که شرم و حیا چه تأثیری میتواند داشته باشد، به ویژه زمانی که در حال نشئگی و خماری است و احساسات و رفتارهایش تحت تأثیر عشق قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: فتنهای شبیه به گرگی شده است که با نیرنگ و فریب، من را به دام میاندازد. این دام از ویژگیهای اوست که از خود او نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: در بازار او که همیشه گرگهای قدیمی وجود دارند، چه کسی میتواند خر بخرد؟ در عوض، هر طرفی از بازار من، یوسفهای زنده و پرارزش حضور دارند.
هوش مصنوعی: هیچکس به خوبی تو سزاوار باغ ارم نیست. حتی بلبل هم نتوانسته به گلزار من راه پیدا کند.
هوش مصنوعی: شمس تبریزی، نماد افتخار تبریزیها، در حقیقت صدای حقیقی من است که در این کلمات بیان شده و نه خود من.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
باز فروریخت عشق از در و دیوار من
باز ببرید بند اشتر کین دار من
بار دگر شیر عشق پنجه خونین گشاد
تشنه خون گشت باز این دل سگسار من
باز سر ماه شد نوبت دیوانگی است
[...]
ای که ندانی که چیست حالِ من و یارِ من
بیش ملامت مکن غافلی از کارِ من
چند بطون و ظهور عاشق و عینِ حضور
منتظران را وقوف نیست بر اسرارِ من
از من و از خود مگو کز شرفِ یار من
[...]
عشق نورزیده بود جان سبکبار من
بر تو مرا فتنه کرد این دل بیکار من
گر خبر از درد من نیست ترا، در نگر
تا بتو گوید درست روی چو دینار من
ای که بیازردهای بیسببم بارها
[...]
نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من
چهره به خونین رقم حجت اقرار من
عشق تو زآغاز کار برد قرار دلم
تا به چه گیرد قرار عاقبت کار من
خانه من پست شد رخنه به جان درفتاد
[...]
رهن می ناب شد، جبه و دستار من
رفت به باد فنا، خرمن پندار من
مطرب قانون عشق پرده دری ساز کرد
شد کف دریای خون پرده اسرار من
رشته عشق مجاز سر به حقیقت کشید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.