گنجور

 
فروغی بسطامی

نرگس بیمار تو گشته پرستار من

تا چه کند این طبیب با دل بیمار من

خفتهٔ بیدار گیر گرچه ندیدی ببین

چشم پر از خواب خویش دیدهٔ بیدار من

رسم تو عاشق‌کشی شیوهٔ من عاشقی

تیغ زدن شغل تو، کشته شدن کار من

با همه تیر بلا کآمده بر دل مرا

از مژه‌ات برنگشت بخت نگونسار من

آب رخ گل بریخت لالهٔ رخسار تو

خرمن بلبل بسوخت زمزمهٔ زار من

ناله برآمد ز کوه از اثر زاریم

تا تو کمر بسته‌ای از پی آزار من

رفتم و از دل نرفت حسرت خاک درت

مردم و آسان نساخت عشق تو دشوار من

تا خم زلف تو را دام دلم کرده‌اند

میل خلاصی نکرد مرغ گرفتار من

تا بت و زنار من چهره و گیسوی توست

قبله حسد می‌برد از بت و زنار من

هر چه لبم بوسه زد گندم خال تو را

یک جو کمتر نشد خواهش بسیار من

گر دو جهان می شود از کرم می‌فروش

مست نخواهد شدن خاطر هشیار من

تا سخنی گفته‌ام زان لب شیرین سخن

خسرو ایران نمود گوش به گفتار من

ناصردین شاه راد، بارگه عدل و داد

کز گهرش برده اب نظم گهر بار من

تا که فروغی شنید شعر مرا شهریار

شهره هر شهر شد دفتر اشعار من

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

خواجه غلط کرده‌ای در روش یار من

صد چو تو هم گم شود در من و در کار من

نبود هر گردنی لایق شمشیر عشق

خون سگان کی خورد ضیغم خون خوار من

قلزم من کی کشد تخته هر کشتیی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

ای که ندانی که چیست حالِ من و یارِ من

بیش ملامت مکن غافلی از کارِ من

چند بطون و ظهور عاشق و عینِ حضور

منتظران را وقوف نیست بر اسرارِ من

از من و از خود مگو کز شرفِ یار من

[...]

اوحدی

عشق نورزیده بود جان سبکبار من

بر تو مرا فتنه کرد این دل بی‌کار من

گر خبر از درد من نیست ترا، در نگر

تا بتو گوید درست روی چو دینار من

ای که بیازرده‌ای بی‌سببم بارها

[...]

جامی

نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من

چهره به خونین رقم حجت اقرار من

عشق تو زآغاز کار برد قرار دلم

تا به چه گیرد قرار عاقبت کار من

خانه من پست شد رخنه به جان درفتاد

[...]

صائب تبریزی

رهن می ناب شد، جبه و دستار من

رفت به باد فنا، خرمن پندار من

مطرب قانون عشق پرده دری ساز کرد

شد کف دریای خون پرده اسرار من

رشته عشق مجاز سر به حقیقت کشید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه