ای که ندانی که چیست حالِ من و یارِ من
بیش ملامت مکن غافلی از کارِ من
چند بطون و ظهور عاشق و عینِ حضور
منتظران را وقوف نیست بر اسرارِ من
از من و از خود مگو کز شرفِ یار من
نیست ملک را مجال در حرمِ یار من
مملکتِ جان و دل وقفِ غمش کردهام
عشق گواهی دهد بر خط و اقرارِ من
عشق مرا هرکسی تهمتِ دیگر نهد
بیخبر از من که چیست شیوه و هنجارِ من
با که توان گفت باز آنچه مرا کشف شد
زآن که نیارد کسی طاقتِ گفتارِ من
گر شود آگه که چیست در دلِ پر آتشم
جامه بسوزد چو پوست بر بدنِ زارِ من
هرکس از آنجا که اوست مینهدم تهمتی
هرچه بتر گو بگو کم غم و تیمارِ من
حاسدِ شوریده بخت گر غرضی میکند
نیست تفاوت مرا گو بکن انکارِ من
طرفه نباشد که خام عیب نزاری کند
سوخته داند که چیست آتش هموارِ من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعری در این متن از عشق و وضعیت دلخراش خود و یارش سخن میگوید. او از بیخبری دیگران از رازهای عاطفیاش و درد و رنجی که در دل دارد، شکایت میکند. شاعر میگوید که عشقش بر همه چیز گواهی میدهد و هیچکس نمیتواند درک کند که عمق احساسات او چیست. او به دیگران میفهماند که هر کس نظر خود را درباره او دارد، اما خود او از درون، آتش عشق را حس میکند. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که هیچکس نمیتواند مشکلات و رنجهای او را درست درک کند و تنها عشقش میتواند آنچه در دل او میگذرد را بیان کند.
هوش مصنوعی: ای کسی که نمیدانی حال من و معشوقم چگونه است، بیشتر از این مرا ملامت نکن؛ چون تو از وضعیت من بیخبری.
هوش مصنوعی: عاشقان و افرادی که منتظرهستند، به عمق و رازهای وجود من آگاهی ندارند و از حقیقت وجود من بیخبرند.
هوش مصنوعی: از من و از خودت صحبت نکن، زیرا موقعیت و مقام من به واسطه محبوبم است و این مقام به هیچ کس دیگری تعلق ندارد.
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را به خاطر غم و اندوه وقف کردهام و عشق در گواهی بر حرفها و اعترافهایم، شاهد من است.
هوش مصنوعی: عشق من را هر کسی به گونهای دیگر تعبیر میکند، در حالی که خودشان از حقیقت احساسات من بیخبرند و نمیدانند من چگونه زندگی میکنم و چه اصولی دارم.
هوش مصنوعی: با که میتوانم صحبت کنم از آنچه بر من آشکار شده است، زیرا هیچکس تاب گفتن آن را ندارد.
هوش مصنوعی: اگر بداند که چه احساسی در دل آتشین من وجود دارد، لباسش مثل پوستی که بر بدن نزار من است، خواهد سوخت.
هوش مصنوعی: هر کسی از جایگاه خودش میافتد و به من نسبت میدهد. هر چه بدتر باشد بگو، خیلی کم به غم و درد من اهمیت میدهم.
هوش مصنوعی: حسود بدبخت اگر نقشهای میکشد، برای من فرقی ندارد؛ بگو که من را انکار کند.
هوش مصنوعی: جالب است که کسی که هنوز نادان است، عیوب دیگران را بشمارد؛ در حالی که کسی که تجربه سوختن را دارد، به خوبی میداند آتش چیست و چقدر دردناک است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواجه غلط کردهای در روش یار من
صد چو تو هم گم شود در من و در کار من
نبود هر گردنی لایق شمشیر عشق
خون سگان کی خورد ضیغم خون خوار من
قلزم من کی کشد تخته هر کشتیی
[...]
عشق نورزیده بود جان سبکبار من
بر تو مرا فتنه کرد این دل بیکار من
گر خبر از درد من نیست ترا، در نگر
تا بتو گوید درست روی چو دینار من
ای که بیازردهای بیسببم بارها
[...]
نیست جز اقرار عشق حاصل گفتار من
چهره به خونین رقم حجت اقرار من
عشق تو زآغاز کار برد قرار دلم
تا به چه گیرد قرار عاقبت کار من
خانه من پست شد رخنه به جان درفتاد
[...]
رهن می ناب شد، جبه و دستار من
رفت به باد فنا، خرمن پندار من
مطرب قانون عشق پرده دری ساز کرد
شد کف دریای خون پرده اسرار من
رشته عشق مجاز سر به حقیقت کشید
[...]
نرگس بیمار تو گشته پرستار من
تا چه کند این طبیب با دل بیمار من
خفتهٔ بیدار گیر گر چه ندیدی ببین
چشم پر از خواب خویش دیدهٔ بیدار من
رسم تو عاشقکشی شیوهٔ من عاشقی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.