نازکترست از رگ جان گفتگوی من
باریک شد محیط چو آمد به جوی من
گردون سفله لقمه روزی حساب کرد
هر گریه ای که گشت گره در گلوی من
چون موج شد کشاکش حرصم زیادتر
چندان که چرخ بیش شکست آرزوی من
از دامن صدف چه غبار از دلم رود؟
دریا نبرد گرد یتیمی ز روی من
شیری که خورده بودم در عهد کودکی
کرد از فشار چرخ سفیدی ز موی من
صائب در آن محیط که موجش فلاخن است
از آب چون درست برآید سبوی من؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق و درد و رنجی میپردازد که شاعر تجربه میکند. او از نازکی و fragility زندگیاش سخن میگوید و میگوید که دردها و آزردگیها، مانند گرههایی در گلویش شدهاند. شاعر اشاره میکند که تلاشها و آرزوهای او تحت فشار زندگی شکسته شده و او همچنان به یاد دوران کودکی و قدرتی که داشته، دچار افسوس است. در نهایت، او به تصویری از خود در دل دریا و چالشهایی که با آنها روبروست، میپردازد و از بلایای زندگی و فشارهای روزگار میگوید.
هوش مصنوعی: گفتگوی من بسیار حساس و لطیف شده است، بهطوری که حتی از رگ جان هم نازکتر است؛ زمانی که به جوی من نزدیک میشود، فضا دچار تغییر میگردد.
هوش مصنوعی: آسمان پست، روزیاش را مشخص کرده و هر بار که من گریه میکنم، مثل اینکه گرهای در گلوی من میافتد.
هوش مصنوعی: به خاطر حرص و ولع زیادی که دارم، وضعیتام همچون امواجی شده که به شدت به هم میخورد. این حرص و آرزوها باعث شدهاند که من بیشتر از قبل دچار ناکامی شوم.
هوش مصنوعی: از دامن صدف چه غبار از دلم میرود؟ آیا دریا میتواند غبار یتیمی را از چهرهام پاک کند؟
هوش مصنوعی: زمانی که کودک بودم، قوت و شجاعت را از شیر نوشیدم، اما حالا بر اثر پیری و تأثیرات زندگی، موهای من سفید شده است.
هوش مصنوعی: در محیطی که امواج به شدت در حال نوسان هستند و وضعیت نامعلوم است، چگونه میتوان به درستی به خواستهها و آرزوهایم دست یابم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای برده آتش رخ تو آب روی من
رفته دل از محبت و رفته ز کوی من
با روی نیکوی تو نماندست هیچ بد
کز روی نیکوی تو نیامد بروی من
نی از تو هیچ وقت سلامی بنزد من
[...]
ای باد صبح دم گذری کن بکوی من
پیغام من ببر ببر ماه روی من
از عشق دوست بین که چه آمد به روی من
کز غم مرا بکشت و نیازرد موی من
از عشق یار روی ندارم که دم زنم
کز عشق روی او چه غم آمد به روی من
باری کبوترا تو ز من نامهای ببر
[...]
ای درد عشق دل شکنت، آرزوی من
عشق است عادت تو و دردست خوی من
جز درد عشق نیست مرا آرزو، مباد!
آن روز را که کم شود این آرزوی من
برخاستم ز کوی تو چون گرد، عشق گفت:
[...]
چین در جبین فکنده گذشتی به سوی من
زنجیر کرده ای در رحمت به روی من
از زخم ناخنم تن لاغر شد استخوان
باز آکه شد سفید ز هجر تو موی من
بود آرزوی خاطر من خط بر آن عذار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.