چین در جبین فکنده گذشتی به سوی من
زنجیر کرده ای در رحمت به روی من
از زخم ناخنم تن لاغر شد استخوان
باز آکه شد سفید ز هجر تو موی من
بود آرزوی خاطر من خط بر آن عذار
گردون برآب زد رقم آرزوی من
روزی که چرخ ز آب و گل من سبو کند
خواهد شکست سنگ جفایت سبوی من
هرگز نیافتم به تو ره گرچه در رهت
صد بار سوده شد قدم جست و جوی من
خو کرده ام به هر چه ز خوی تو می رسد
خوی تو هست جور وبر آن صبر خوی من
جامی شکست کلک کتابت چو ختم شد
بر وصف نو خطی ورق گفت و گوی من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهی درد و فراق شاعر از معشوقش صحبت میکند. شاعر به طور استعاری به زنجیر شدن در رحمت معشوق و زخمهای ناشی از دوری اشاره میکند. او از تغییرات در خود و موهایش به خاطر فراق میگوید و آرزوهایش را برای دیدن معشوق بیان میکند. درد و رنجش به حدی است که به شکست در زندگیاش میانجامد و با وجود تلاشهای بسیار، نتوانسته به محبوبش برسد. همچنین، این شاعر به آرامش در مواجهه با درد و تلخیهای ناشی از عشق اشاره دارد. در نهایت، به شکست کتابش به عنوان نمادی از پایان عشقش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: تو با پیشانی زیبایت به سمت من گذشتی و مانند زنجیری، محبت و رحمت را به من هدیه دادهای.
هوش مصنوعی: از زخم ناخن من، بدنم لاغر و ضعیف شده و استخوانهایم نمایان و سفید گشتهاند، همچنان که موی سرم به خاطر جدایی و فراق تو تغییر کرده است.
هوش مصنوعی: خواسته و آرزویم این است که بر چهرهی دلانگیز و زیبای معشوق، نقشی شگرف بزنند که مانند نقش بر آب باشد.
هوش مصنوعی: روزی که مقدر شود زندگیام از خاک و آب جدا شود، درد و رنج تو مانند سنگی بر سر من فرو خواهد ریخت و دل من را خواهد شکست.
هوش مصنوعی: هرگز نتوانستم به تو دست پیدا کنم، هرچند بارها تلاش کردم و قدم در مسیر تو گذاشتم. جست و جوی من بینتیجه ماند.
هوش مصنوعی: من به هر چیزی که از ویژگیهای تو به من میرسد عادت کردهام و صبر و تحمل من هم بر اساس همین ویژگیهاست.
هوش مصنوعی: هرگاه که جامی بشکند، به معنای آن است که زندگی و عشق به پایان رسیده است. زمانی که گفتار و نوشتههای تو دربارهی عشق و احساسات پایان مییابد، ورق کتابم به گفتگو در میآید و روایت من آغاز میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای برده آتش رخ تو آب روی من
رفته دل از محبت و رفته ز کوی من
با روی نیکوی تو نماندست هیچ بد
کز روی نیکوی تو نیامد بروی من
نی از تو هیچ وقت سلامی بنزد من
[...]
ای باد صبح دم گذری کن بکوی من
پیغام من ببر ببر ماه روی من
از عشق دوست بین که چه آمد به روی من
کز غم مرا بکشت و نیازرد موی من
از عشق یار روی ندارم که دم زنم
کز عشق روی او چه غم آمد به روی من
باری کبوترا تو ز من نامهای ببر
[...]
ای درد عشق دل شکنت، آرزوی من
عشق است عادت تو و دردست خوی من
جز درد عشق نیست مرا آرزو، مباد!
آن روز را که کم شود این آرزوی من
برخاستم ز کوی تو چون گرد، عشق گفت:
[...]
شد خشک از گشودن لب آبروی من
آخر چو غنچه جام تهی شد سبوی من
خون می خورد کریم ز مهمان سیر چشم
داغ است عشق از دل بی آرزوی من
خون مشک در پیاله من خود به خود نشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.