زین گریه ها که هست گره در گلوی من
پیدا شود دو زخم نمایان به روی من
نزدیک شد که جوش شکایت برآورم
ظرف هزار بحر ندارد سبوی من
یارب چه طالع است که هرگز خطا نشد
تیر حوادث از بدن همچو موی من
شد گردنم ز گردن قمری سیاهتر
از بس که اشک دست نهد بر گلوی من
از بی کسی به آینه گر روبرو شوم
صد حرف سخت، آینه گوید به روی من
چون صبح، چاک سینه من بخیه گیر نیست
عیسی مکن به رشته مریم رفوی من
عقلم برون نمی رود از سر به زور می
خالی نمی شود ز فلاطون کدوی من
آیینه ام ز گرد کدورت برهنه است
پیوسته صاف می گذرد آب جوی من
هر چند خاکمال مرا داد روزگار
راضی نشد به ننگ طلب آبروی من
صائب ز بس که حرف گل روی او زدم
صد عندلیب مست شد از گفتگوی من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بازتابی از درد و اندوه شاعر است. او از غم و گریهاش میگوید که مانند گرهای در گلویش احساس میشود. زخمهای عمیق و مشکلات زندگیاش را به تصویر میکشد که هرگز فراموش نمیشوند. شاعر در تلاش است تا از تنهایی خود و تلخیهای زندگی بگوید و به عواطف عمیقش اشاره میکند. او به آینهای اشاره میکند که از عواطفش خبر دارد و هر بار که به آن نگاه میکند، دردش بیشتر نمایان میشود. در نهایت، او نشان میدهد که با وجود مشکلاتی که بر سر راهش است، همچنان به زیباییها و هنر عشق و گفتگو نیز ارزش میدهد.
هوش مصنوعی: از این اشکها که در گلوی من گره خورده، دو زخم بر روی من نمایان میشود.
هوش مصنوعی: زمانی نزدیک میشود که حوصلهام از بیان شکایت پایان مییابد، اما ظرف من آنقدر کوچک است که نمیتواند تمامی دردها و نارضایتیهایم را در خود جای دهد.
هوش مصنوعی: ای خدای من، چه سرنوشتی دارم که تیرهای پیشامدها هیچگاه به خطا نرفته و همیشه به من آسیب رساندهاند، مانند مویی که از بدن جدا نمیشود.
هوش مصنوعی: گردنم به خاطر غم و اندوهم از گردن پرندهای کمتر از قمر سیاهتر شده است، زیرا اشکها بر گلوی من فشار میآورند.
هوش مصنوعی: وقتی در تنهایی با آینه مواجه میشوم، آینه به من پاسخ میدهد و حرفهای دشواری را به من میگوید.
هوش مصنوعی: زمانی که صبح فرا میرسد، درد و زخمهای من بهگونهای نیست که کسی بتواند آن را با بخیه درمان کند. ای عیسی، از مریم برای کمک به من استفاده نکن.
هوش مصنوعی: عقل من به راحتی نمیتواند از درونم خارج شود و به زور هم نمیتوانم از اندیشههای فلسفی و عمیق ابنسینا رهایی پیدا کنم؛ گویی که ذهنم مانند کدو، از دانش فلسفی پر شده است.
هوش مصنوعی: آیینه من از کدورتها پاک و شفاف است و مانند آب زلال جوی، همیشه صاف و بینقص در جریان است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه روزگار مرا در وضعیت سخت و ذلتآور قرار داد، اما او راضی نشد که آبرو و حیثیت من را زیر سوال ببرد.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه من خیلی درباره زیبایی چهره او صحبت کردهام، صد پرنده عاشق از گفتوگوهای من مست شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای برده آتش رخ تو آب روی من
رفته دل از محبت و رفته ز کوی من
با روی نیکوی تو نماندست هیچ بد
کز روی نیکوی تو نیامد بروی من
نی از تو هیچ وقت سلامی بنزد من
[...]
ای باد صبح دم گذری کن بکوی من
پیغام من ببر ببر ماه روی من
از عشق دوست بین که چه آمد به روی من
کز غم مرا بکشت و نیازرد موی من
از عشق یار روی ندارم که دم زنم
کز عشق روی او چه غم آمد به روی من
باری کبوترا تو ز من نامهای ببر
[...]
ای درد عشق دل شکنت، آرزوی من
عشق است عادت تو و دردست خوی من
جز درد عشق نیست مرا آرزو، مباد!
آن روز را که کم شود این آرزوی من
برخاستم ز کوی تو چون گرد، عشق گفت:
[...]
چین در جبین فکنده گذشتی به سوی من
زنجیر کرده ای در رحمت به روی من
از زخم ناخنم تن لاغر شد استخوان
باز آکه شد سفید ز هجر تو موی من
بود آرزوی خاطر من خط بر آن عذار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.