شد خشک از گشودن لب آبروی من
آخر چو غنچه جام تهی شد سبوی من
خون می خورد کریم ز مهمان سیر چشم
داغ است عشق از دل بی آرزوی من
خون مشک در پیاله من خود به خود نشد
چون نافه شد سفید درین کار موی من
از تشنگی ز بس که شدم خشک چون سبو
تنگ از فشار دست نگردد گلوی من
در لعل آبدار ز برگشته طالعی
باشد همان چو نقش نگین خشک، جوی من
تا سر کشیده ام به گریبان خامشی
از خود چو غنچه باده برآرد سبوی من
گردد مرا گره چو صدف در دل از غرور
گوهر دهند اگر عوض آبروی من
صائب ز بس که درد مرا در میان گرفت
بیچاره شد ز چاره من چاره جوی من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درونی شاعر میپردازد. شاعر از خشکی و بیآبی دل خود میگوید و به تمثیل غنچه و سبو اشاره میکند که نشاندهنده حالت دل شکسته و تشنه اوست. عشق و آرزوهایی که در دل دارد به شدت او را آزار میدهد و داغ عشق به او فشار میآورد. همچنین او حس میکند که در جستجوی شادی و آرامش است، ولی هر بار با واقعیتهای تلخ روبرو میشود. در نهایت، شاعر به ناچاری و بیچارهای خود اشاره میکند و نشان میدهد که درد و رنجش او را به یک وضعیت بیچارهتر کشانده است.
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه لبانم را باز کردم، آبرویم خشک شد. در نهایت، مانند یک غنچه، ظرف وجودم خالی و تهی گردید.
هوش مصنوعی: خون کریم از مهمانی که سیر شده، میریزد؛ چون چشمهایش به عشق داغ است و دل من آرزویی ندارد.
هوش مصنوعی: خون مشک در پیاله من به صورت طبیعی خودبهخود نبود، بلکه مانند نخی که به رنگ سفید درآمده، موهای من هم در این موضوع تأثیرگذار شدند.
هوش مصنوعی: به دلیل عطش زیاد، مثلاً مانند ظرفی که خشک و تنگ شده است، گلوی من از شدت فشار دیگر نمیتواند چیزی را بپذیرد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی و جذابیت اشاره میکند، به خصوص به زیبایی ظاهری یک گوهر یا جواهر. او میگوید که گاهی اوقات جذابیت یک چیز به خاطر تقدیر و سرنوشت آن است، مشابه با زیبایی یک نگین که به خاطر وضعیت خود جلوهگر است. این تصویر به ما میفهماند که عشق و جذابیت نیز ممکن است به سرنوشت وابسته باشند و گاهی اوقات، این جذابیت به سادگی وجود ندارد، بلکه به موقعیت و شرایط خاصی بستگی دارد.
هوش مصنوعی: وقتی به آرامش و سکوت خود مینگرم، در درونم احساساتی مانند غنچهای که آماده شکفتن است، جوش و خروش میکند و این احساسات مانند بادهای در ظرف من هستند.
هوش مصنوعی: اگر غرور باعث شود که من به مانند صدفی در خودم گره بخورم، حتی اگر به من جواهرات ارزشمندی هم بدهند، حاضر نیستم آبرویم را عوض کنم.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه درد من او را خیلی درگیر کرده، او در جستجوی چارهای برای من به حال خود میافتد و بیچاره میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای برده آتش رخ تو آب روی من
رفته دل از محبت و رفته ز کوی من
با روی نیکوی تو نماندست هیچ بد
کز روی نیکوی تو نیامد بروی من
نی از تو هیچ وقت سلامی بنزد من
[...]
ای باد صبح دم گذری کن بکوی من
پیغام من ببر ببر ماه روی من
از عشق دوست بین که چه آمد به روی من
کز غم مرا بکشت و نیازرد موی من
از عشق یار روی ندارم که دم زنم
کز عشق روی او چه غم آمد به روی من
باری کبوترا تو ز من نامهای ببر
[...]
ای درد عشق دل شکنت، آرزوی من
عشق است عادت تو و دردست خوی من
جز درد عشق نیست مرا آرزو، مباد!
آن روز را که کم شود این آرزوی من
برخاستم ز کوی تو چون گرد، عشق گفت:
[...]
چین در جبین فکنده گذشتی به سوی من
زنجیر کرده ای در رحمت به روی من
از زخم ناخنم تن لاغر شد استخوان
باز آکه شد سفید ز هجر تو موی من
بود آرزوی خاطر من خط بر آن عذار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.