گنجور

 
صائب تبریزی

ساقی دمید صبح قدح پر شراب کن

از روی گرم خود بط می را کباب کن

زان پیشتر که یاسمن صبح بشکفد

خود را به یک پیاله گل آفتاب کن

چون غنچه تا به چند توان پوست خنده زد؟

از یک پیاله همچو گلم بی حجاب کن

آواز می مباد به گوش عسس خورد

وقت خروس خوان بط می پر شراب کن

چون برق، فیض صبح عنان ریز می رود

ساقی تو هم به گرمی صحبت شتاب کن

از روی آفتاب قدح چشمی آب ده

چندین هزار خانه تقوی خراب کن

آیینه شکسته زمین را فرو گرفت

آن روی آتشین، نفسی بی نقاب کن

شمشیر آبدار چو موج از میان بکش

روی محیط صاف ز نقش حباب کن

ای آن که می دوی به سر زلف چون نسیم

اول دهان زخم پر از مشک ناب کن

بر روی فرد باطل کثرت قلم بکش

مشق تجرد از نقط انتخاب کن

صائب بگیر رطل گرانی سبک ز من

عقل سبک عنان را پا در رکاب کن

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
خواجوی کرمانی

وقت صبوح شد بشبستان شتاب کن

برگ صبوح ساز و قدح پر شراب کن

خورشید را ز برج صراحی طلوع ده

وانگه ز ماه نو طلب آفتاب کن

خاتون بکر مهوش آتش لباس را

[...]

سیف فرغانی

هان ای رفیق خفته دمی ترک خواب کن

برخیز و عزم آن در میمون جناب کن

ساکن روا مدار تن سایه خسب را

جنبش چو ذره در طلب آفتاب کن

تا چون ستاره مشعله دار تو مه شود

[...]

حافظ

گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن

یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن

بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را

چون شیشه‌های دیدهٔ ما پرگلاب کن

ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حافظ
نسیمی

ساقی! نسیم وقت گل آمد شتاب کن

باب الفتوح میکده را فتح باب کن

در وجه باده خرقه پشمین ما ببر

مرهون یک دو روزه می صاف ناب کن

بر دور عمر و گردش چرخ اعتماد نیست

[...]

حیدر شیرازی

ساقی بیا و جام طرب پرشراب کن

بیدار باش و دیدهٔ غفلت به خواب کن

ای آفتاب کشور خوبی! به وقت صبح

خاطر منور از می چون آفتاب کن

گر بایدت شراب، بیا خون من بخور

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه