تندخویان می زنند آتش به جان خویشتن
می خورد دل شمع دایم از زبان خویشتن
راه حرف آشنایان سبزه بیگانه بست
اینقدر غافل مباش از گلستان خویشتن
نیست نرگس را چو برگ گل به شبنم احتیاج
دولت بیدار باشد دیده بان خویشتن
چون گل رعنا فریب مهلت دوران مخور
در بهاران بگذران فصل خزان خویشتن
چون صدف ناچار اگر باید لب خواهش گشاد
پیش هر ناشسته رو مگشا دهان خویشتن
سرفرو نارد به چرخ پست فطرت، هر که ساخت
از بلندی های همت آسمان خویشتن
ریزه چین خوان من ذرات و من چون آفتاب
از شفق در خون زنم هر روز نان خویشتن
از زبردستان کسی زه بر کمان من نبست
حلقه بیرون بردم از میدان کمان خویشتن
بلبلان افسرده می گردند صائب، ورنه من
تخته می کردم ز خاموشی دکان خویشتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی چون خویشتنشناسی، مراقبت از خود و خودداری از تندخویی میپردازد. شاعر به تندخویان هشدار میدهد که با خشم و عصبانیت به خود آسیب میزنند و نباید از زیباییهای خود غافل شوند. او به اهمیت بیداری و توجه به زندگی و شرایط خود اشاره میکند و میگوید که هر کس باید مسئولیت احساسات و خواستههای خود را بر عهده بگیرد. همچنین بر لزوم حفظ عزت نفس و استقلال تأکید کرده و بیان میکند که باید در مواجهه با مشکلات، از قدرت و همت خود بهرهبرداری کرد. در نهایت، شاعر از غم و ناراحتی میگوید ولی به عزم و اراده برای ادامه زندگی نیز اشاره میکند.
هوش مصنوعی: افراد با خُلق تند و خشمگین، به خود آسیب میزنند و دل شمع همیشه از آنچه خود میگوید، رنج میبرد.
هوش مصنوعی: سخن گفتن با آشناها مانند باغی پر از گل است که هیچ غیر آشنایی را به آن راه نمیدهند. بنابراین، از زیبایی و نعمتهای وجود خود غافل نباش.
هوش مصنوعی: نرگس به شبنم نیازی ندارد و در عوض، دولت او بیدار است و به خود مراقبتی میپردازد.
هوش مصنوعی: شکوفهای مانند گل زیبا هستی، اما فریب زمانه را نخور. در بهار زندگیات با خوشی و لذت سپری کن و کم توجهی به روزهای سخت و سردی که ممکن است به زودی بیایند، داشته باش.
هوش مصنوعی: چون صدف مجبور است که برای برآورده کردن خواستهاش دهانش را باز کند، نباید آن را در حضور هر کسی که آماده نیست، بگشاید.
هوش مصنوعی: کسی که از بلندیهای آرزو و تلاش خود به آسمان شخصیتش دست یافته، هرگز سرش را به زمینهای پست و حقیر نخواهد فرود آورد.
هوش مصنوعی: ظرفی که من در آن غذا میخورم، پر از دانههای ریز است و من مانند آفتاب که از افق درحال طلوع است، هر روز زندگیام را با تلاش و کوشش به دست میآورم.
هوش مصنوعی: هیچکس از افراد زبده و ماهر نتوانستند به من نزدیک شوند و من حلقهای را که بر کمانم بود، از میدان خود خارج کردم.
هوش مصنوعی: بلبلان غمگین و ناراحت میشوند، اما من اگر آرامش و سکوت را تجربه نکنم، دکان خود را تعطیل میکردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منت ایزد را که گردون گر که یکچندی مرا
در جهان میداشت سر گردان بسان خویشتن
از جهان بیرون نرفتم تا ندیدم عاقبت
دشمنانم را بکام دوستان خویشتن
من نه چون دونان برای نان چنین سر گشته ام
[...]
دل نثار زلف جانان کرد جان خویشتن
جان دهد مرغ از برای آشیان خویشتن
قمری نالان که عاشق بود بر بالای سرو
در سر او کرد آخر خان و مان خویشتن
همچو شمع از انگبین کامم ز شیرینی بسوخت
[...]
کام ناکامی روا کن از دهان خویشتن
در میان آور کناری از میان خویشتن
خود تن جان داده را از تاب هجرش مسوز
رحم کن بر جان رنجوری به جان خویشتن
ترسم از دست زبان روزی دهم سر را به باد
[...]
ای جمالت گشته پیدا در نهان خویشتن
وی رخت گردیده پیدا در عیان خویشتن
در جهان، خود عشق می بازی به حسن روی خود
عاشق و معشوق خویشی در جهان خویشتن
از لب خود در سؤالی و جواب از لفظ خود
[...]
برده ام تا از سر کویت نشان خویشتن
هم به جان تو که بیزارم ز جان خویشتن
گه بر آتش می نشاند، گه به آبم می دهد
عاجزم در دست چشم خون فشان خویشتن
در دیار ما که از مغز قناعت آگهیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.