از جام بیخودی کرد ساقی خداپرستم
بودم ز بت پرستان تا از خودی نرستم
راهی که راهزن زد یک چند امن باشد
ایمن شدم ز شیطان تا توبه را شکستم
ساقی و باده من از سینه جوش می زد
روزی که بود مطرب از نغمه الستم
زان دم که عشق او بست از نیستی میانم
ز نار تازه ای شد احرام هر چه بستم
با دست در کف تن تا در خمار باشم
دارم تمام عالم روزی که نیم مستم
از خود مرا برون بر، تا کی درین خرابات
مستی و هوشیاری سازد بلند و پستم؟
از صحبت گرانان در زیر سنگ بودم
جز گوشه دل خود در هر کجا نشستم
از نوخطان گسستم سررشته محبت
زان دم که صائب آمد زلف سخن به دستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تجربهای عمیق و تغییر درونی صحبت میکند. او به ساقی خداپرست اشاره میکند که به او نوشیدنی میدهد و از حالت بیخودی به حالتی آگاه و محبتآمیز میرسد. شاعر در گذشته دچار مشکلاتی بوده و تا زمانی که به خودشناسی نرسیده، در دام بتپرستی باقی مانده است. او اشاره میکند که راهی که ممکن است خطرناک باشد، در ابتدا امن به نظر میرسد و پس از توبهاش از وسوسههای شیطانی رهایی مییابد. هنگامی که عشق او را در بر میگیرد، دچار تغییرات عمیق میشود و از تمامی شکلهای موجودیت خود فاصله میگیرد. شاعر حس میکند که در حالت مستی، به حقیقت و وجود واقعیاش نزدیکتر شده و از بند تعلقات دنیوی رهایی یافته است. در نهایت، او به پیوند محبت و سخن با معشوقش پرداخته و به نوعی غنای روحی دست پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: ساقی از جام مستی به من نوشاند، در حالی که من پرستنده خدا بودم و از پیروان بتها دوری میجستم تا به خودم لطمه نزنم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مدتی در مسیر امن و بیخطر پیش رفتهام، اما حالا که از راه درست منحرف شدهام و مرتکب گناه شدهام، دیگر از شر وسوسههای شیطانی در امان نیستم.
هوش مصنوعی: ساقی و شراب من به قدری فراوان بود که در روزی که نوازنده نوا میزد، هر لحظه از دل و جانم جریان مییافت.
هوش مصنوعی: از زمانی که عشق او به من روی آورد، وجود من از حالت عدم خارج شد و به تازگی و شادابی تبدیل گردید. هر چیزی که بر خود بسته بودم، همچون احرامی که به دوش میاندازند، در برابر این عشق احساس میشود.
هوش مصنوعی: من با دستانی که در اختیار دارم، به اندازهای مست و سرخوش هستم که انگار تمام جهان مال من است و در حالتی بیخیالی به سر میبرم.
هوش مصنوعی: از وجود خودم مرا رها کن، تا چه زمانی باید در این مکان آشفته، بین حالت مستی و هشیاری در نوسان باشم؟
هوش مصنوعی: در زیر فشار صحبتهای سنگین و دشوار دیگران، تنها گوشه دل خود را برای آرامش و راحتی انتخاب کردم و در هر جایی که نشستم، به جز آن، درگیر مشکلات و سخنان سخت دیگران بودم.
هوش مصنوعی: من ارتباطم را با عشق و محبت قطع کردم، از زمانی که صائب با کلام شیرینش زلف سخن را به دست من سپرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم که عهد بستم وز عهد بد برستم
گفتا چگونه بندی چیزی که من شکستم
با وی چو شهد و شیرم هم دامنش بگیرم
اما چگونه گیرم چون من شکسته دستم
خود دامنش نگیرد الا شکسته دستی
[...]
دوش آن مه دو هفته دستم گرفت، دستم
دستان نمودم، اما از عربده نجستم
گفتم بدو دویدم، گرد از رهش ندیدم
هرچند خود ندیدم در شور و غلغلستم
در عربده است عمری این عقل و عشق با هم
[...]
ساقی نداده ساغر چندان نموده مستم
کز خود خبر ندارم در عالمی که هستم
از بس قدح کشیدم در کوی می فروشان
هم جامه را دریدم، هم شیشه را شکستم
خورشید عارض او چون ذره برده تابم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.