چشم گشایش از خلق نبود به هیچ بابم
در بزم بیسوادان لب بسته چون کتابم
در ملک بی نشانی ازمن چه جرم سر زد؟
کز شش جهت فکندند در پنجه عقابم
هر چند کشتی من بر خشک بسته گردون
نومید بر نگشته است یک تشنه از سرابم
محو محیط وحدت مستغرق وصال است
من از ره تعین سرگشته چون حبابم
در زهد خشک باشد پوشیده مشرب من
آب حیاتم اما خس پوش از سرابم
چون ماه نو تواضع با خاکیان نمایم
با آن شکوه گردون گیرد اگر رکابم
هرگز دلم نبوده است بی داغ عشق صائب
چسبیده است دایم بر اخگری کبابم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار بیانگر حالتی از دروننگری و درد عشق است. شاعر در ابتدا احساس میکند که از جامعهاش جدا افتاده و در جمع افراد ناآگاه خاموش است. او به تصویری از خود به عنوان یک قربانی در دنیای بینشانی اشاره میکند و در عین حال ناامید نیست. همچنین به احوالات روحانی و وحدت اشاره دارد و احساس میکند که در عین سادگی، عمق و معنای زندگیاش بیشتر از ظواهر آن است. زهد او ظاهری است، اما در باطن به دنبال آب حیات و عشق حقیقی است. نهایتاً، شاعر با وجود همه دردها و تبها، عشق را همیشه در دل دارد و در تلاش برای رسیدن به حقیقت است.
هوش مصنوعی: چشمگشایی از سوی مردم دست نیافتنی است، من در جمع افرادی که علم و دانش ندارند، خاموشم و مانند کتابی بسته و بیصدا هستم.
هوش مصنوعی: در سرزمینی که هیچ نشانی از من وجود ندارد، چه گناهی مرتکب شدم؟ که از هر طرف، مرا در چنگال عقابی گرفتار کردند.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه کشتی من به سرنوشت سختی دچار شده و امیدی به بازگشت ندارم، اما هنوز یک تشنه از دروغ و فریب حیرتانگیز زندگی به دور است.
هوش مصنوعی: در حالتی از اتحاد کامل غرق شدم و محو شدهام. من همچون حبابی هستم که از مسیر مشخصی سردرگم شدهام.
هوش مصنوعی: زهد و پارسایی خشک و بیروح دارد، در حالی که من از آب حیات سیراب میشوم. البته این در حالی است که ظاهرم ممکن است گیاهی بیفایده به نظر بیاید، ولی در واقع از سرچشمهای اصلی و ناب سیرابم.
هوش مصنوعی: وقتی که مانند ماه نو humble و فروتن باشم و در کنار خاکیان رفتار کنم، حتی اگر به دلیلی با شکوه و عظمت شوم، همچنان این تواضع را حفظ میکنم.
هوش مصنوعی: دل من هرگز آرام و بیدغدغه نبوده است؛ همیشه در آتش عشق سوخته و درگیر دردهای آن هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می بین که تا چه غایت از تو به درد و تابم
هم رخنه می نجویم هم روی می نتابم
از تو وفا نخواهم زیرا که خود نداری
بر تو بدل نجویم، زیرا که خود نیابم
چون خاک برندارم چهره ز آستانت
[...]
چشم گشایش از خلق، نبود به هیچ بابم
در بزم بیسوادان، لب بسته چون کتابم
تردامنی به کف داد، سرخانه حبابم
هرجا که می نهم پا، تا نصف تن در آبم
از بس که تنگ ظرفی، گل کرد در وجودم
ساقی به مستی افکند، از وعده شرابم
در مهد هستی ام دل چون تن دهد به آرام؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.