با آن که من ندارم کاری به کار مردم
دایم کشم کدورت از رهگذار مردم
دنبال خلق گردد خود را کسی که گم کرد
خود را بیاب و بگذر از انتظار مردم
امیدواری خلق عنوان نا امیدی است
زنهار تا نباشی امیدوار مردم
از منت آب حیوان تیغ برهنه گردد
لب تر مساز زنهار از جویبار مردم
بنیاد اعتبارات پا در رکاب باشد
مگذار دل ز خامی بر فخر وعار مردم
در زیر تیغ دایم خون می خورد ز خجلت
هر کس به برگ سبزی شد شرمسار مردم
در چشم عیبجویان ظلمت همیشه فرش است
ز آیینه پشت بیند آیینه دار مردم
از سیر لاله و گل خاطر نمی گشاید
از مردم است صائب باغ و بهار مردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.