با صد زبان چو غنچه گل بی زبان شدم
تا پرده دار خرده راز نهان شدم
چون ماه مصر، قیمت من خواست عذر من
گر یک دو روز بار دل کاروان شدم
از خار راه من گل امید می دمد
اکنون که همچو سیل به دریا روان شدم
سیلاب من کجا به محیط بقا رسد؟
زینسان که از غبار علایق گران شدم
افتاد حرف من به زبان چون دهان یار
هر چند بیشتر ز نظرها نهان شدم
هرگز شکوفه ام به ثمر بارور نشد
چون صبح اگر چه پیر درین بوستان شدم
چون خار دلشکسته درین بوستانسرا
شرمنده نسیم بهار و خزان شدم
در موسمی که بال برآرد ز لاله سنگ
چون بیضه پا شکسته درین آشیان شدم
درد طلب به مرگ ز من دست بر نداشت
آخر چو موج کشتی ریگ روان شدم
رضوان نداشت منصب دربانی بهشت
روزی که من ریاض ترا باغبان شدم
تا شد قبول پیر خرابات خدمتم
صائب امیدوار به بخت جوان شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر دگرگونیهای درونی و جستجوی هویت شاعر است. شاعر از احساس سادگی و بیزبانی خود آغاز میکند و به تدریج به عمق مشکلات و ناامیدیهایش اشاره میکند. او خود را مانند گلی در باغستان زندگی میبیند که هرگز به باروری نرسیده و با وجود تلاش، از عشق و امید دور مانده است. به رغم این سختیها، او همچنان در جستجوی خوشبختی و جایگاهی در زندگی است. در نهایت، او امیدوار به پذیرش از سوی دیگران و دستیابی به شادی و جوانی است. شعر به خوبی حس ناامیدی و در عین حال امید را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه زبانم پر از کلمات است، اما مانند غنچهای که از گلها بیزبان است، خاموش و بیصدا شدم تا بتوانم رازهای پنهان را حفظ کنم.
هوش مصنوعی: وقتی که مانند ماه در مصر، از من خواستند که قیمتم را بگویند، عذر من این بود که چند روزی در دل کاروان سنگینی میکردم.
هوش مصنوعی: هنگامی که در مسیر سختیها و مشکلات قرار دارم، امید مانند گلی در میان خاری که به آن مبتلا هستم، میروید و شکوفا میشود. حالا که احساس میکنم به سوی آرامش و مقصدم در حال حرکت هستم، این امید به من قوت میبخشد.
هوش مصنوعی: آیا میتوانم در دنیای واقعی زندگی کنم؟ وقتی که زیر فشار و مشکلاتی که دارم، هر روز بیشتر و بیشتر گرفتار میشوم.
هوش مصنوعی: حرف من مانند لبهای محبوبم بر زبان افتاد، هرچند که هر روز بیشتر از دید دیگران پنهان میشوم.
هوش مصنوعی: هرگز نتوانستم شکوفههای خود را به ثمر برسانم، مانند صبح که در حالی که پیر شدهام، هنوز در این باغ هستم.
هوش مصنوعی: دل شکستهام مانند خار در این باغ و بوستان است. در برابر نسیم بهار و خزان، شرمنده و فرو ماندهام.
هوش مصنوعی: در زمانی که لالهها به سرسبزی و زیبایی میرسند، من مانند بید در این آشیانه احساس شکستگی و ناتوانی میکنم.
هوش مصنوعی: درماندگی و درد من به حدی است که حتی مرگ هم نتوانسته از من دور شود. من مانند موجی هستم که در دریا در حال حرکت است و نمیتوانم از این حالت رهایی یابم.
هوش مصنوعی: بهشت را کسی به عنوان نگهبان نداشت، چون روزی که من باغبان باغ تو شدم، همه چیز تغییر کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که مورد تأیید و محبت پیر خرابات قرار گرفتم، امیدوار شدم و به خوشبختی و شانس جوانی خود اطمینان پیدا کردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عشق بی نشان ز تو من بی نشان شدم
خون دلم بخوردی و در خورد جان شدم
چون کرمپیله، عشق تنیدم به خویش بر
چون پرده راست گشت من اندر میان شدم
دیگر که داندم چو من از خود برآمدم
[...]
هر چند پیر و خستهدل و ناتوان شدم
هر گَه که یادِ رویِ تو کردم جوان شدم
شکرِ خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر مُنتهایِ همَّتِ خود کامران شدم
ای گُلبُن جوان بَرِ دولت بخور که من
[...]
گر چون برنج پیر و چو نان ناتوان شدم
هر گه که بوی قلیه شنیدم جوان شدم
پالوده داشتم هوس اکنون هزار شکر
«بر منتهای همت خود کامران شدم .»
اسرارها که در دل گیپا نهاده اند
[...]
تا از هوای مغبچگان ناتوان شدم
در دیر خاک درگه پیر مغان شدم
خاک ره من اهل نظر سرمه میکنند
زاندم که خاک درگه آن آستان شدم
پیرانه سر اگر نه جوانیست در سرم
[...]
دور از درت به تیغ نه از بهر جان شدم
اندیشه از ملال تو کردم از آن شدم
پایم ندید رفتن ازان در چو راندی ام
گویی گداختم همه تن تا روان شدم
بس در پی وصال تو میگشتم و نشد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.