ای عشق بی نشان ز تو من بی نشان شدم
خون دلم بخوردی و در خورد جان شدم
چون کرمپیله، عشق تنیدم به خویش بر
چون پرده راست گشت من اندر میان شدم
دیگر که داندم چو من از خود برآمدم
دیگر که بیندم چو من از خود نهان شدم
چون در دل آمدم آنچه زبان لال گشت از آن
در خامشی و صبر چنین بی زبان شدم
مرده چگونه بر سر دریا فتد ز قعر
من در میان آتش عشقت چنان شدم
مرغی بدم ز عالم غیبی برآمده
عمری به سر بگشتم و با آشیان شدم
چون بر نتافت هر دو جهان بار جان من
بیرون ز هر دو در حرم جاودان شدم
عطار چند گویی ازین گفت توبه کن
نه توبه چون کنم که کنون کامران شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد عشق و تاثیرات عمیق آن بر روح و وجود انسان صحبت میکند. شاعر از تجربههای عاشقانه خود میگوید و به این نکته اشاره میکند که عشق او را به خودشناسی و دگرگونی درونی رسانده است. او از احساساتی چون بینشانی و حیات جدید در دنیای عشق صحبت میکند و میگوید که چگونه از خود منفک شده و به حالت جدیدی از وجود دست یافته است. همچنین، به تضاد بین دنیا و عشق اشاره میکند و به این نتیجهگیری میرسد که تجربه عشق او را به کمال و جاودانگی رسانده و دیگر نیازی به توبه نمیبیند چون به موفقیت و آرامش دست یافته است.
هوش مصنوعی: ای عشق بینشان، من به خاطر تو گمگشتهام. خون دل مرا نوشیدی و به واسطهاش جانم را به تو تقدیم کردم.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از تحول و تغییر درونی خود سخن میگوید. او مانند کرمپیله که به دور خود پیله میسازد، عشق را به درون خود بافته و به شکلی نو و تازه در آمده است. زمانی که همه چیز به سامان میرسد و عشق به شکل زیبایی در میآید، او در مرکز این تغییرات و تحولات قرار میگیرد و در درک این زیبایی غرق میشود.
هوش مصنوعی: وقتی فهمیدم که من از خودم خارج شدم، دیگر نمیتوانم خودم را ببینم؛ چون از خودم پنهان شدهام.
هوش مصنوعی: وقتی به دل من ورود پیدا کرد، هرچه که زبان نمیتواند بیان کند، در سکوت و صبر به حالتی بیزبان و خاموش درآمدم.
هوش مصنوعی: مرده چگونه میتواند بر روی دریا قرار بگیرد، در حالی که من در عمق وجودم و در آتش عشق تو اینگونه شدهام؟
هوش مصنوعی: پرندهای از عالم نامشهود به وجود آمدهام و سالها در این دنیا زندگی کردهام و اکنون به لانهام رسیدهام.
هوش مصنوعی: وقتی که هیچ یک از دو جهان تحمل بار جان من را نداشتند، من از هر دو دنیا خارج شدم و در حرم ابدی جای گرفتم.
هوش مصنوعی: عطار چند بار به من گفت که توبه کنم، اما من چه توبهای کنم وقتی که اکنون به خواستهام رسیدهام و موفق شدهام؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هر چند پیر و خستهدل و ناتوان شدم
هر گَه که یادِ رویِ تو کردم جوان شدم
شکرِ خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر مُنتهایِ همَّتِ خود کامران شدم
ای گُلبُن جوان بَرِ دولت بخور که من
[...]
گر چون برنج پیر و چو نان ناتوان شدم
هر گه که بوی قلیه شنیدم جوان شدم
پالوده داشتم هوس اکنون هزار شکر
«بر منتهای همت خود کامران شدم .»
اسرارها که در دل گیپا نهاده اند
[...]
تا از هوای مغبچگان ناتوان شدم
در دیر خاک درگه پیر مغان شدم
خاک ره من اهل نظر سرمه میکنند
زاندم که خاک درگه آن آستان شدم
پیرانه سر اگر نه جوانیست در سرم
[...]
دور از درت به تیغ نه از بهر جان شدم
اندیشه از ملال تو کردم از آن شدم
پایم ندید رفتن ازان در چو راندی ام
گویی گداختم همه تن تا روان شدم
بس در پی وصال تو میگشتم و نشد
[...]
تا در طریق عشق تو من جان فشان شدم
بی جان شدم ولیک جهان در جهان شدم
زان دم که باختم دل و جان در قمار عشق
از هر چه عقل فرض کند، بیش از آن شدم
شهباز همتم چو پر و بال برگشاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.