بی خواست بس که بار دل گلستان شدم
بی اعتبار در نظر باغبان شدم
نانم همان به خون شفق غوطه می زند
چون صبح اگرچه پیر درین آستان شدم
از سنگ خاره می گذرد تیر آه من
از بار درد اگرچه دو تا چون کمان شدم
تا کی چو سرو دست توان داشت در بغل؟
از بی بری به خار گلشن گران شدم
گرد ملال و زنگ الم بود حاصلم
از سینه گرچه آینه دار جهان شدم
تنگ شکر شد از سخنم گوش روزگار
هر چند چون دهان ز نظرها نهان شدم
نگرفت هیچ کس به ثمر دست من چو سرو
چندان که ایستاده درین بوستان شدم
اول ز رشک محرمیم سرمه داغ بود
چون خواب رفته رفته به چشمش گران شدم
نتوان شکست خاطر بلبل برای گل
با دست و دامن تهی از بوستان شدم
فیض شراب کهنه مرا کرد نوجوان
دل زنده از توجه پیر مغان شدم
رنگ من از شکستگی آن رو فتاده است
شرمنده توجه باد خزان شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساساتی عمیق و ناامیدی است. شاعر از درد و رنج خود سخن میگوید و به ناپایداری زندگی و بیاعتنایی دیگران اشاره دارد. او خود را به عنوان یک گل در باغی بیمحبت میبیند که مورد بیمحلی قرار گرفته است. با وجود تلاشها و امیدها، او به حسرتها و ناکامیها دچار شده و در نتیجه احساس تنهایی و غم میکند. در نهایت، او به یاد تجربههای تلخ خود میافتد و از تغییری که در وجودش به وجود آمده سخن میگوید، همانند درختی که علیرغم سختیها هنوز ایستاده است.
هوش مصنوعی: به دلیل نگرانی و دلتنگی بیش از حد، احساس میکنم که مانند گلی در باغستان شدهام که ارزش و اعتبار خود را در نظر باغبان از دست دادهام.
هوش مصنوعی: نان من، مانند خون غروب، در حالتی عمیق و رازآلود غوطهور است. صبح که میشود، با وجود اینکه پیر شدهام، هنوز هم در این مکان باقی میمانم.
هوش مصنوعی: تیر دلشکستهام به راحتی از سنگ سخت عبور میکند، هرچند که در اثر بار سنگین درد، به دو نیم شدهام مانند کمانی که تحت فشار است.
هوش مصنوعی: چقدر میتوانم مانند درخت سرو قوی و با اراده باقی بمانم و در آغوش کسی باشم؟ به خاطر نداشتن نعمتها و امکانات، به جایی رسیدم که در میان خارها و مشکلات گرفتار شدم.
هوش مصنوعی: حاصل زندگی من پر از غم و آلودگی بود، هرچند که توانستم در این جهان مانند آینهای شفاف و روشن ظاهر شوم.
هوش مصنوعی: زمانه از صحبتهایم به زودی خسته و تنگ آمده، هرچند که من مانند رازهایی که از نگاهها پنهان است، دور از دید مردم هستم.
هوش مصنوعی: هیچکس به اندازهی سرو که در این باغ ایستاده، به ثمر رساندنِ دست من را به رسمیت نشناخته است.
هوش مصنوعی: در آغاز به دلیل حسادت، دلم آتشین و پر از غم بود، اما به مرور زمان مانند خواب سنگین شدم و بر او فشار آوردم.
هوش مصنوعی: بلبل به خاطر گل نمیتواند دلسرد شود، زیرا من بدون هیچ تزیینی و زیبایی از باغ بیرون رفتهام.
هوش مصنوعی: شراب کهنهای که نوشیدم، به من انرژی و جوانی دوبارهای بخشید. با توجه و لطف پیر مغان، قلبی زنده و سرشار از زندگی پیدا کردم.
هوش مصنوعی: رنگ من به خاطر شکستی که خوردهام کمرنگ شده و اکنون شرمندهام که توجه بادهای خزان به من جلب شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عشق بی نشان ز تو من بی نشان شدم
خون دلم بخوردی و در خورد جان شدم
چون کرمپیله، عشق تنیدم به خویش بر
چون پرده راست گشت من اندر میان شدم
دیگر که داندم چو من از خود برآمدم
[...]
هر چند پیر و خستهدل و ناتوان شدم
هر گَه که یادِ رویِ تو کردم جوان شدم
شکرِ خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر مُنتهایِ همَّتِ خود کامران شدم
ای گُلبُن جوان بَرِ دولت بخور که من
[...]
گر چون برنج پیر و چو نان ناتوان شدم
هر گه که بوی قلیه شنیدم جوان شدم
پالوده داشتم هوس اکنون هزار شکر
«بر منتهای همت خود کامران شدم .»
اسرارها که در دل گیپا نهاده اند
[...]
تا از هوای مغبچگان ناتوان شدم
در دیر خاک درگه پیر مغان شدم
خاک ره من اهل نظر سرمه میکنند
زاندم که خاک درگه آن آستان شدم
پیرانه سر اگر نه جوانیست در سرم
[...]
دور از درت به تیغ نه از بهر جان شدم
اندیشه از ملال تو کردم از آن شدم
پایم ندید رفتن ازان در چو راندی ام
گویی گداختم همه تن تا روان شدم
بس در پی وصال تو میگشتم و نشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.