هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم
هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم
در جواب او
گر چون برنج پیر و چو نان ناتوان شدم
هر گه که بوی قلیه شنیدم جوان شدم
پالوده داشتم هوس اکنون هزار شکر
«بر منتهای همت خود کامران شدم .»
اسرارها که در دل گیپا نهاده اند
از یمن کله بود که واقف از آن شدم
قصاب را ز شوق و تمنای قلیه باز
گردن نهم برای...برآن شدم
عیبم مکن که بی سر و سامان و سوکوار
بی آفتاب طلعت جانبخش نان شدم
از شوق زلبیای عسل باز بنگرید
جاروب کش به خانه حلواگران شدم
کاری به غیر لوت زدن نیست بابشان
زان روی بنده معتقد صوفیان شدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.