به مهر داغ رسیده است جمله اعضایم
ز پای تا به سر خویش چشم بینایم
چه لازم است چو مجنون شوم بیابان گرد؟
که از غبار دل خود بس است صحرایم
نمی شود نشود داغ لاله ها ناسور
که دشت کان نمک شد ز شور سودایم
بغیر خانه زنجیر ازین جهان خراب
به هیچ خانه دیگر نمی رود پایم
مرا به غیرت همکار احتیاجی نست
ز ذوق کار مهیاست کار فرمایم
به سنگ رفته فرو پای من ز دل سختی
نمی برد سخن سرد ناصح از جایم
مرا ز قرب گرانان همین کفایت بس
که کوه قاف سبک شد به دل چو عنقایم
به نرخ خاک ز من مشتری نمی گیرد
ز بس که گرد کسادی گرفته کالایم
نهان چگونه کنم راز عشق را صائب؟
که همچو نامه واکرده است سیمایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف و دردهای عمیق شاعر میپردازد. او میگوید که تمام وجودش پر از عشق و شور و شوق است و داغی را بر دل حس میکند که مانند درد جراحتی ناسور نمیتواند التیام یابد. شاعر به تشبیهاتی اشاره میکند که احساساتش را به شدت توصیف میکند، مانند بیابانگردی مجنون و گاه تشبیه خود به لالههای داغدار.
او بیان میکند که در این دنیا هیچ کجا را جز زنجیر خانهاش نمیتواند ببیند و نیاز به تأیید یا همدستی دیگران ندارد. نقاط قوت و ضعفش را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه به عشق و نیایشش عمیقاً پایبند است. در نهایت، او به دشواری بیان راز عشق خود اشاره میکند و میگوید که این احساسات شدید مانند نامهای گشوده بر روی صورت او نمایان است.
هوش مصنوعی: تمام اعضای بدنم به عشق داغ شده است، از سر تا پا و چشم بینای من این را میبیند.
هوش مصنوعی: چرا باید مانند مجنون در بیابان سرگردان شوم؟ که غبار دل من به اندازه کافی برای بیابانگردیام کافی است.
هوش مصنوعی: داغ لالهها به حدی عمیق و دردناک است که نمیتوان آن را از بین برد. به خاطر شور و اشتیاقی که در دل دارم، دشتهایی که ممکن است نمکین و تلخ شوند، تحت تأثیر این احساس قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: به جز این خانه، به خاطر مشکلات و دردهای زندگی، هیچ جایی دیگر نمیتوانم بروم و فقط در همین مکان احساس راحتی میکنم.
هوش مصنوعی: من نیازی به همت و غیرت همکاران ندارم، زیرا خودم با اشتیاق و توانایی از پس کار بر میآیم.
هوش مصنوعی: به رغم اینکه دیگران با سخنان سرد و انتقادی به من میزنند و تلاش میکنند که مرا تحت تأثیر قرار دهند، من به دلیل سختیها و مشکلاتی که در دل دارم، احساس ضعف نمیکنم و پا بر زمین محکم ایستادهام.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که برای من همین کافی است که از نزدیک بودن به افراد بزرگ و با ارزش، احساسی از سبکی و راحتی پیدا کردهام، به اندازهای که کوه قاف به نظر سبک میآید. این احساس به من انرژی و قابلیت پرواز به سمتی عالی را میدهد.
هوش مصنوعی: من به خاطر نابی کالا و کمفروشیام، هیچ مشتریای ندارم و به خاطر این وضعیت، حتی خاکی که از من میخرند هم ارزان شده است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم راز عشق را پنهان کنم؟ چون چهرهام مانند نامهای باز شده است و همه چیز را نشان میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ببسته است پری نهانیی پایم
ز بند اوست که من در میان غوغایم
ز کوه قافم من که غریب اطرافم
به صورتم چو کبوتر به خلق عنقایم
کبوترم چو شود صید چنگ باز اجل
[...]
به دیدنت که من خو گرفته می آیم
بکش به غمزه که بر خویش می نبخشایم
چو بهر دیدن روی خودم بخواهی کشت
به خشم روی نتابی، گرت به خواب آیم
شبی به خواب نیاسوده ام، بیا که مگر
[...]
نرفت راه بیابان و خسته شد پایم
اگر به سر نرود راه، من به سر آیم
به جستوجوی تو آشفته میروم چون باد
مگر به سایهٔ سروت دمی بیاسایم
تو خود به جای خودی در مقام نعمت و ناز
[...]
من آن نیم که زبان را به هرزه آلایم
به مدح و ذم خسان نوک خامه فرسایم
حدیث سفله خزف، عقد گوهر است سخن
زهی سفه که من این را به آن بیارایم
به ژاژ خاییم از دست رفت مایه عمر
[...]
روم چو از سر کویش، نمیرود پایم
چو آب میروم و همچو ریگ بر جایم
به راه شوق، نشان تا ز نوک خاری هست
ز برگ لاله و گل، پا نمیخورد پایم
ز عشق بس که پریشانم، اهل عالم را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.