از آن زمان که به زلف تو مبتلاست دلم
اگر به کعبه رود روی برقفاست دلم
خبر ز سایه خود نیست صید وحشی را
من رمیده چه دانم که در کجاست دلم
چه نسبت است به آیینه اشتیاق مرا
که آب گشت و همان تشنه لقاست دلم
به خشم و ناز مرا ناامید نتوان کرد
به شیوه های غریب تو آشناست دلم
به من کشاکش گردون چه می تواند کرد
که در حمایت آن طره دوتاست دلم
نگاه حسرت من ترجمان مطلبهاست
اگر خموش از اظهار مدعاست دلم
به حسن شوخ ندانم چه نسبت است مرا
که هیچ جا نه و در صد هزار جاست دلم
برهنه را نتواند برهنه کرد کسی
چه نعمتی است که بی برگ و بی نواست دلم
مرا ز نعمت الوان حسن سیری نیست
گرسنه چشم تر از کاسه گداست دلم
میی چون خون شهیدان به من کرامت کن
که از خمار چو صحرای کربلاست دلم
ز مشت خار و خسم دود بر نمی خیزد
ز بس که واله آن آتشین لقاست دلم
ز انقلاب جهان نیستم غمین صائب
که در بلندی و پستی به یک هواست دلم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد عشق و دلتنگی عمیق شاعر نسبت به محبوبش است. شاعر بیان میکند که دلش به زلف محبوبش وابسته است و حتی اگر به کعبه برود، همچنان دلش بیقرار است. او حس میکند که از حال و هوای خود بیخبر است و نمیداند کجاست. دل او، که تشنه عشق و دیدار است، همچنان سرشار از اشتیاق و امید است و هیچکس نمیتواند او را ناامید کند. شاعر بر این باور است که هیچ شرایطی نمیتواند از علاقهاش به محبوب بکاهد. او همچنین به کمبود و کشش درونیاش اشاره میکند و میگوید که هیچکس نمیتواند پرهیز از عشق را به او تحمیل کند. در نهایت، او از بلایای جهان غمگین نیست، زیرا دلش با موجودیت محبوبش در یک راستا قرار دارد.
هوش مصنوعی: از وقتی که دل من به زلف تو گرفتار شده، حتی اگر به کعبه برود، رویش را از تو برنمیگرداند.
هوش مصنوعی: صید وحشی از سایه خود باخبر نیست، من هم که رمیدهام نمیدانم دلم در کجا قرار دارد.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق تمایل و اشتیاق عاشقانه اشاره دارد. شاعر نسبت به آیینه، که نماد خودآگاهی و بازتاب احساسات است، میگوید که این اشتیاق و نیاز او به وصال، مانند آبی است که عطش را فرو مینشاند. در واقع، دل او همچنان تشنه و در جستجوی وصل است.
هوش مصنوعی: دل من به شیوههای خاص و عجیب تو عادت کرده است و نمیتواند از خشم و ناز تو ناامید شود.
هوش مصنوعی: دنیا هر چه هم که تلاش کند و مرا به چالش بکشد، نمیتواند دل من را از عشق و حمایت آن دو رشته مو جدا کند.
هوش مصنوعی: نگاه پر از حسرت من بیانگر رازهایی است که در دلم دارم. اگرچه silent هستم و احساساتم را بروز نمیدهم، اما دلم پر از خواستههاست.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چه ارتباطی بین زیبایی تو و من وجود دارد، چون در هیچجا نیستی اما دل من در صد هزار جا به تو مشغول است.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند کسی را که برهنه است، باز هم بیشتر برهنه کند. چه خوشبختی عجیبی است که دل من بدون زینت و آواز، همچنان خوشحال و سرزنده باقی مانده است.
هوش مصنوعی: من از زیباییهای متنوع سیر نمیشوم و دلم چنان گرسنه است که مانند کاسهای در دست گدایی چشم انتظار است.
هوش مصنوعی: به من جامی بده که مانند خون شهیدان پرمغز و ارزشمند باشد، چون حال و هوای درونم شبیه به دشت کربلاست و پر از درد و غم است.
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که به خاطر عشق و دیدار آن محبوب میکشم، حتی دودی هم برنمیخیزد. این درد چنان عمیق است که جای هیچ نشانی از خود نمیگذارد.
هوش مصنوعی: من از تغییرات و نوسانات دنیا ناراحت نیستم، زیرا دل من در هر شرایطی یکسان و آرام است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.