بر دشمنان شمردم عیب نهانی خویش
خود را خلاص کردم از پاسبانی خویش
خلق محمدی رابا زر که جمع کرده است؟
یارب که برخورد گل از زندگانی خویش
ازتیشه حوادث از پای درنیایم
پشتم به کوه طورست از سخت جانی خویش
درپیش چشم من گل خندید،سوختندش
چون صرف خنده سازم عهد جوانی خویش
از فیض خامشیهاست رنگینی کلامم
چون غنچه صد زبانم از بی زبانی خویش
خون من و می لعل بایکدیگر نجوشند
چون گل عزیز دارم رنگ خزانی خویش
از طاق دل فکنده است آیینه را غرورش
خود هم ملال دارداز سر گرانی خویش
دیدم که خاطرگل از من غبار دارد
چون شبنم سبکروح بردم گرانی خویش
در دشت با سرابم در بحر یار آبم
چون موج در عذابم از خوش عنانی خویش
صائب ز کاردانی در دام عقل افتاد
اینش سزا که نازد برکاردانی خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی عیوب و کمبودهای خود میپردازد و از آنها فاصله میگیرد. او به زیباییهای زندگی و زحماتش در راه رشد و گذر از سختیها اشاره میکند. همچنین، تناقض بین خوشی و غم، جوانی و پیری را به تصویر میکشد و با استخدام تمثیلهایی زیبا از گل و خون، احساسات عمیق خود را بیان میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که در دنیای پر از سختیها و چالشها، باید با آگاهی و خودشناسی، به زندگی ادامه دهد.
هوش مصنوعی: من عیوب پنهان خود را بر دشمنان شمردم و از مراقبت و نگهداری خود آزاد شدم.
هوش مصنوعی: آیا کسی میتواند با پول و ثروت، صفات و ویژگیهای محمدی را بدست آورد؟ ای خدا، چه زیباست که زندگی از زیباییهای خود به ما هارمونی میبخشد.
هوش مصنوعی: از مشکلات و حوادث نمیافتمو از مسیرم منحرف نمیشوم، زیرا پشتم به کوه است و قوت و استقامت خود را دارم.
هوش مصنوعی: در برابر چشمانم گلی شکفت و پریشان شد، مانند شعلهای که با خنده میسوزد، نوجوانی خود را به یاد آوردم.
هوش مصنوعی: سکوت و آرامش باعث شده است که کلام من زیبا و پررنگ جلوه کند، مانند غنچهای که به آرامی میشکفد. من از بیزبانی و خاموشی خود، مانند صد زبانی که میخواهم داشته باشم، احساس و معنی را منتقل میکنم.
هوش مصنوعی: خون من و شراب قرمز در هم نمیآمیزند، چون من به گل عزیز خود بها میدهم و رنگ پاییزیام را دوست دارم.
هوش مصنوعی: آیینهای که در دل اوست، نشاندهندهٔ غروری است که حالا پشیمان و ناراحت شده است. این احساس ناشی از سنگینی و سنگینی بار غرور اوست.
هوش مصنوعی: دیدم که دل گل به من ناراحتی دارد، مانند شبنم که با سبکی خود چنین احساسی را از من دور میکند.
هوش مصنوعی: در دشت با سرابها روبرو هستم و در دریای محبوبم غرق شدهام. مانند موجی در عذاب هستم از خوشی و آزادی که دارم.
هوش مصنوعی: صائب به خاطر هوش و ذکاوتش در دام عقل گرفتار شده است. این عادلانه است که بر دانش و تواناییهای خود افتخار کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر دشمنان شمردم، عیب نهانی خویش
خود را خلاص کردم، از پاسبانی خویش
بستم کمر چو عنقا در بی نشانی خویش
بر جا گذاشتم نام، از ناتوانی خویش
چون من کسی مبادا، تنها ز یار و محرم
دل نیست، با که گویم، درد نهانی خویش؟
اشک سبک عنانم صحرانورد وحدت
[...]
بر دشمنان شمردم عیب نهانی خویش
خود را خلاص کردم از پاسبانی خویش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.