که می رهد زخم طره گرهگیرش؟
که چشم بررخ یوسف گشوده زنجیرش
هزار زخم نمایان ز غمزه ای دارم
که برنیامده ازخانه کمان تیرش
هنوز شیوه چین جبین نمی داند
هنوز نو خط جوهر نگشته شمشیرش
به خوان حسن تو یعقوب اگر شود مهمان
کنی ز نعمت دیدار،چشم و دل سیرش
به گرد تربت مجنون که می تواند گشت؟
هنوز شمع مزارست دیده شیرش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم که چشم تو هر لحظه میزند تیرش
ز پای صبر در افتاد، دست میگیرش
بسی بلاست که تدبیر آن توان کردن
بلای غمزه تست آنکه نیست تدبیرش
کسی که زلف تو بیند بخواب در شب تار
[...]
به وادیی که کند تیغ عشق تسخیرش
دل دو نیم بود نقش پای نخجیرش
فتد چو حسن در اندیشهٔ عمارت عشق
چه خانه ها که نگردد خراب تعمیرش
ز فیض عجز به بالای چشم جا یابد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.